شنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۸

نگرش شما در فالو

نگرش شما از وارد کردن دوستتان در پالینور چیست؟!!!
این جمله شاید کلید طلایی حل مساله شما باشه...اینکه آیا به اکانت خودتان فکر مکینید یا به اینکه دوستتان بیاد و زندگیش عوض بشه.اگه نگرشتان واسه ورودی گرفتن این باشه که فقط دایرکت بگیرید چون میخواهید اکانت داشته باشید سخت در اشتباهید.هدف شما از اینکه دوستتان را وارد پالینور میکنید در ابتدا استفاده دوستتان از پلان سرمایه گذاری و سود ماهانه شرکت باید باشه و بعد از آن، استفاده کردن از پلان باینری شرکت واسه رسیدن به آزادی مالی.
نگرش شما هنگام برگزاری مشاوره، فالو و ساختن تیم تان باید این باشه که میخواهید چند تا از عزیزان خود را کنار هم جمع کنید و با آنها برای فتح قله حرکت کنید.
با این نگرش مطمئن باشید مرحله فالو خیلی راحت تر خواهد بود چون شما صداقت خود را به او نشان میدهید و اگه واقعا نگرشتان واسه وارد کردن شخص همانی باشه که در بالا گفتم شک نکنید که از اعماق قلبتان با او صحبت میکنید.از درون خودتان.
با توجه به اینکه فقط 2 روز تا پایان سشن اول باقیست با ایمانی قوی و با نگرشی صحیح به به سراغ لیست کسانی که مشاوره کردید بروید و اونهایی که واقعا دوست دارید وارد کنید با نگرش بالا حتما باهاشون قرار بزارید.فرصت 5% همانطور که سایت کمپانی اعلام کرده پنجره ای که میتونه خیلی چیزها رو عوض کنه، لطفا پرده را نکشید.

نعمت و برکت در همه جا و همه وقت در انتظار شماست

نعمت و برکت در همه جا و همه وقت در انتظار شماست

ماهی کوچکی در اقیانوس به ماهی دیگری گفت : ببخشید آقا شما از من بزرگتر و با تجربه تر هستید و احتمالا می توانید به من کمک کنید تا چیزی را که مدتها در همه جا در جستجو ی آن بوده ام و نیافته ام پیدا کنم یعنی اقیانوس را ... ممکن است به من بگویید اقیانوس کجاســــــــت ؟
ماهی بزرگتر پاسخ داد اقیانوس همین جاست که شما هم اکنون در آن - شنا می کنید. ماهی کوچک پاسخ داد نه این که من در آن شنامی کنم آب اســـــــت نه اقیانوس . من به دنبال یافتن اقیانوس هستم نه آب - و با سرخوردگی دور شد .
......
همه ما هم مانند آن ماهی کوچولوی غافل - در نعمت وبرکت نامتناهی غرق هستیم و غوطه می خوریم و مجبور نیستیم برای یافتن آن کوشش کنیم و به هر دری بزنیم . هر چقدر این ماهی کوجک شنا کند باز هم در اقیانوس خواهد بود و کــــم نخواهد آورد . جهان ما هم به همان وفوری که اقیانوس برای ماهی فراهم کرده در اختیار ما قرار دارد .
تصمیم بگیرید که هر روز از زندگی خود را چگونه می خواهید به سر بیاورید نعمت برکت در همه جا و همه وقت در انتظار شماست و از در ودیوار بر شما می بارد . فقط کافی است آن را بخواهید . این نعمت و برکت چیزی نیست که تنها برای گروه معدودی از افراد
خوشبخت فراهم باشد - بلکه جزیی از همه بشریــت است و برای شما آماده و فراهم است .

دکتر وین دایر

پنجشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۸

آن روز خواهد آمد

تا حالا شده به هر دری زده باشید که وضع زندگی خودتون رو بهتر کنید يا اينكه مسئله اي براتون پيش اومده و سعي كنيد اون رو حل كنيد ؛ روشهاي زيادي رو امتحان ميكنيد ، چند تا كتاب مي خونيد ، از جمله هاي تاكيدي استفاده مي كنيد، سعي مي كنيد باورتون رو درست كنيد،از تصوير سازي ذهني استفاده مي كنيد و ..... ولي هيچ تغييري نمي بينيد . اون موقع است كه با خودتون فكر مي كنيد كه اصلاً ميشه تغييري ايجاد كرد يا تقدير من اين است كه همين جوري زندگي كنم و بايد بسوزم و بسازم .
.....
ترديدهايمان خائنيني هستند كه با نصايح خود ما را از اهدافمان باز مي دارند در حالي كه تصميمي راسخ و شروعي بموقع ، فتح و پيروزي را نصيبمان مي سازد.

وقتي شما شروع به شستن يك ظرف كثيف مي كنيد، ابتدا به نظر مي رسه كه ظرف داره كثيف تر ميشه ولي اين فقط به خاطر اينه كه آلودگيها از جاي خودشون كنده ميشوند و به سطح ميان و وقتي شما به شستن ادامه بديد ، آلودگيها از بين مي روند و ظرف تميز ميشه . وقتي انسان هم ميخواد تغيير كنه ، در ابتداي كار شايد اوضاع حتي بدتر از قبل به نظر برسه و يا براي مدتي به ظاهر هيچ تغييري مشاهده نشود در صورتي كه تغييرها در درون ما در حال انجام هستند و درخت موفقيت در حال ريشه دواندن در درون ماست و تنها زماني ثمره آن را مي توان ديد كه مايوس نشويد و از آبياري اين درخت دست برنداريد.
پيش از سحر تاريك است اما تاكنون نشده كه آفتاب طلوع نكند . به سحر اعتماد كنيد .
يه روزي يه جايي يه جوري يه كسي يه چيزي صبر داشته باش صبر داشته باش
آن روز خواهد آمد
به شرطی که باهاش هم جهت باشی
به شرطی که باورش کنی، به شرطی که جذب + کنی، به شرطی که خودتو بشناسی

دوشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۸

فالو (پیگیری)

درود به دوستان همیشه همراه خودم:
امروز میخوام راجع به مبحث مهم فالو در نتورک صحبت کنیم، با یک تعریف شروع میکنم:
.....
بهترین لذت در دنیا انجام دادن کاری است که دیگران میگویند نمیتوانی!!!
.....
تعریف فالو:
یعنی اینکه همراهی کردن و کمک کردن به دوستی که میخواهد تصمیم درستی بگیره و قبلا ما جای اون بودیم و با پیگیری که توسط معرف خود شدیم وارد کار شدیم.
و اما اهمیت فالو و اینکه چرا فالو میکنیم؟
فالو، مهمترین بخش کار ماست.من نتورکری را سراغ ندارم که بگه من نتورکر خوبی هستم اما فالو کننده خوبی نیستم یا فالو کردن را بلد نیستم.فالو مهمترین بخش برای وارد شدن دوست شما به تجارت جهانی شماست.یک فالو کننده خوب کسی است که بتونه نیازهای مشاوره شونده خود را تشخیص بده و متناسب با نیازهاش بهش جواب بده.مثلا من کسانی را دیدم که دارند از اعتبارات کمپانی مایه میزارن تو فالوی خودشون اما مشکل مشاوره شونده اینه که خودشو باور نداره یا اینکه میگه من مثل تو نمیتونم اینجوری کار کنم.اما اون داره دائما از پالینور میگه در صورتی که باید درباره باورهای شخص صحبت کنه و اینکه اون هم روزی جای اون بوده، اما وقتی وارد شده آموزش هایی دیده و از همه مهمتر خط بالاسری حمایتش کردن و به اینجا رسیده.
و مطلب خیلی مهم دیگه ای که در فالو وجود داره نگرش شماست اما چرا؟
نگرش شما در فالو دوستتان خیلی خیلی مهمه.اما یعنی چی؟ یعنی اینکه با چه دیدی دارید دوستتان را وارد کار میکنید.آیا صرفا بخاطر پورسانت خودتان یا اینکه واقعا بیاد و زندگی خودشو تغییر بده.یادتان باشه، فالو زمانی لذت بخشه که شما باور داشته باشید که هدیه ای میدهید به دوست خودتان و اینکه فرصت خیلی بزرگی را برای رسیدن به آزادی مالی در اختیار او قرار میدهید.
و همراهی شما در فالوی شخص خیلی مهمه.با توجه به جوی که در جامعه وجود داره و تلویزیون و روزنامه ها مینویسن شما باید دائما به او موج + بدهید و دلیل این امواج منفی را صادقانه مطرح کنید.شما باید حامی خیلی خوبی باشید و بعنوان یک راز دار خیلی خوب، از زمانی که دوستتان مشاوره میشه تا زمان رسیدن به آزادی مالیش در کنارش باشین.و اینم یادآور بشین که این موج منفی بیش از 7،8 ساله که وجود داره و این چیز جدیدی نیست :)
در این باره باز هم بیشتر خواهم نوشت.موفق باشید

یکشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۸

باور و تاثیر آن

در یک باشگاه بدنسازی پس از اضافه کردن 5 کیلوگرم به رکورد قبلی ورزشکاری از وی خواستند که رکورد جدیدی برای خود ثبت کند. اما او موفق به این کار نشد. پس از او خواستند وزنه ای که 5 کیلوگرم از رکوردش کمتر است را امتحان کند. این دفعه او براحتی وزنه را بلند کرد. این مسئله برای ورزشکار جوان و دوستانش امری کاملا طبیعی به نظر می رسید اما برای طراحان این آزمایش جالب و هیجان انگیز بود. چرا که آنها اطلاعات غلط به وزنه بردار داده بودند. او در مرحله اول از عهده بلند کردن وزنه ای برنیامده بود که در واقع 5 کیلوگرم از رکوردش کمتر بود و در حرکت دوم ناخودآگاه موفق به بهبود رکوردش به میزان 5 کیلوگرم شده بود. او در حالی و با این «باور» وزنه را بلند کرده بود که خود را قادر به انجام آن می دانست.
هر فردی خود را ارزیابی میکند و این برآورد مشخص خواهد ساخت که او چه خواهد شد. شما نمی توانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید«هستید». اما بیش از آنچه باور دارید«می توانید» انجام دهید .
این یعنی باور...این یعنی قدرت کلام و قدرت ذهن.آیا خودتو باور داری؟ آیا باور داری که میتونی مجموعه دار بزرگی باشی؟ آیا باور داری که میتونی در آمد 5 رقم و 6 رقم دلاری در ماه داشته باشی؟ آیا باور داری که میتونی بهترین دست و مجموعه پالینور باشی؟ و آیا باور داری که همه اینها و تمام موفقیت ها از باور خودت شروع میشه؟ خدا قوت سرداران

شنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۸

و تعمقی دیگر درباره قانون جذب

جان اسارف:
"مسئله اینجاست که بیشتر مردم به چیز هایی فکر می کنند که نمی خواهند و تعجب می کنند که چرا این چیز ها مدام در زندگی شان پیدا می شوند."
تنها دلیل اینکه مردم به چیز هایی که می خواهند نمی رسند این است که بیشتر به چیز هایی فکر می کنند که نمی خواهند تا چیز هایی که می خواهند. به افکارت توجه کن و به جمله هایی که می گویی گوش کن، قانون جذب همیشه افکار تو را عملی می کند، خواه مثبت و خواه منفی. قانون جذب مسلم است و اشتباه نمی کند.
اکثر اوقات شده که ما به ویژنمان نرسیدیم صرفا بخاطر اینکه به جای اینکه به افکار + فکر کنیم به منفی ها فکر میکنیم.مثال زیر را ببینید:
+ من میخوام ورودی بگیرم و تیمم را بسازم.
- با جوی که الآن وجود داره ورودی گرفتن سخته و مشاوره شونده من پولی نداره.
+ تمام بچه های من باید در این سشن PLB بزنند.
- بچه ها در سشن قبلی هم زیاد زحمت کشیدن اما اتفاقی نیفتاد، باید مشکلی وجود داشته باشه.
+ من یک اینوست 100.000$ دارم.
- یه وقت با کسی صحبت نکنه منفی بشه، نکنه بانک پولشو نده و .....
در یک کلام باید بگم، قانون جذب دقیقا همان چیزی را به تو میدهد که به آن فکر میکنی.
الآن چطوری فکر مکینی؟ آیا هم جهت هستی با ویژنت؟ آیا ویژنتو باور داری؟ آیا + فکر میکنی؟ خوب فکر بکن.

جمعه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۸

خوشحالی روی قله یا در مسیر

همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند اما تمام شادی و پیشرفتها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستیم .
سلام دوستان!!! خدا قوت...حتما شما هم مثل من از آفر کمپانی یعنی پلان 5% ماهانه به وجد امدید و ایمان دارم که عزم خود را جذب کردید تا ویژن های خود را یکی پس از دیگری درو کنید.با توجه به نزدیک بودن ایام عید نوروز و به پایان رسیدن سال شمسی انگیزه خیلی خوبی میتونه باشه تا حساب بانکی خودتونو واسه عید پر کنید.
اما بحث مهمی که در پیش داریم در رابطه با حس ما در کار کردن است.با یک سوال شروع میکنم: آیا زمانی فقط خوشحال میشی که روی قله باشی و به ویژنت برسی؟!!! اگه جوابتون OK، باید بگم که اشتباهه چون ما باید در مسیر از کارمون لذت ببریم و اگه نخواهیم از مسیری که داریم میریم بالا تا قله را فتح کنیم لذت نبریم، زمان حال خودمان را از دست میدیم.
ما باید ابتدا حس خوبی داشته باشیم بعد شکرگزار باشیم بعد دریافت کنیم...در این باره بیشتر خواهیم نوشت.با خودت فکر کن چقدر از معجزه فوریه و مارچ (پلان 5%) سهم توست؟

اشتباه!!!

اشتباه بزرگی که انسان در زندگیش می تواند مرتکب شود،
این است که فرض کند هر آنچه می کند درست است.
اما اشتباه بزرگتر آن است که فرض بکند،
تکرار این اشتباه به صورت روزانه حقش است

چهارشنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۸

پلان 5% فوريه و مارچ

This is to inform all members that on the occasion of PALNURE NEW PRODUCT launching, the PLI interest will be increased from 4% to 5%, from February 16, 2010 to March 16, 2010.Try to do your best to extend your team and use this golden opportunity.
......
دوستان پالينوري!!! مژده مژده
شما خوبان ميتوانيد از پلان 5% ماهانه از تاريخ 16 فوريه تا 16 مارچ استفاده كنيد.
يادتان باشه كه پالينور براي همه ماست...
پلان 5% ماهانه ميتواند نقطه عطفي در اوج گيري شما و سازمان شما و تيك خوردن خيلي از ويژن هاتون باشه
خدا قوت
معجزه اي عظيم در راه است

روز شمار 17 فوريه

......
عمل شكرگزاري روزانه يكي از راههايي است كه به واسطه آن ثروت به سوي تو مي آيد.
......
دوست من!!! آيا بابت چيزهايي كه داري خدا رو شكر ميكني تا زمينه را فراهم كني چيزهايي كه ميخواهي
به دست بياري حاصل شود يا مثل كساني هستي كه دائما در خيابان ها و تاكسي ها حتي يادشان ميره
بابت سلامتي كه دارند خدا رو شكر كنند و خودت به خوبي وضع زندگي انها را ميبيني.

سه‌شنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۸

شكست طلايي

يکي از علل عمده شکست و ناکامي اين است که در برخورد با مشکلات موقتي متوقف مي شويم و دست از تلاش بر مي داريم . هر کسي را که بگوئيد اين را زماني تجربه کرده است . در روزگاريکه همه در انديشه طلا بودند يکي از عموهاي داربي گرفتار " تب طلا "شد . راهي غرب شد تا با حفاري زمين به ثروت برسد . او هرگز نشنيده بود که در مغز انسان طلايي به مراتب بيش از آنکه او از زمين بياورد وجود دارد . او با اخذ اجازه نامه با بيل و کلنگ سرگرم کار شد . بعد از هفته ها کار طاقت فرسا به کلوخه هاي براق طلا رسيد . اکنون به وسيله اي نياز داشت که اين کلوخه ها را از دل خاک بيرون بکشد . بي آنکه کسي متوجه شود روي معدن را پوشاند و عازم شهر " ويليامز برگ " در ايالت مريلندشد تا موضوع را براي بستگان و برخي از همسايگان بازگو کند .
آنها دور هم جمع شدند و پول خريد دستگاه حفاري را تدارک ديدند ، آن را خريدند و به محل معدن طلا بردند . آنها سرگرم کار شدند .نخستين کاميون کلوخه ها را به کوره ذوب و استخراج طلا فرستادند . معلوم شد که يکي از غني ترين معادن " کلرادو " را يافتند . حمل چند کاميون کلوخ طلا کافي بود تا همه بدهي هاي آنها را پاک کند و نوبت به سود کلان برسد . مته هاي حفاري ، زمين را مي شکافتند ، اميد داربي و عمويش بيشتر مي شد ، تا اينکه اتفاقي افتاد ، رگه هاي طلايي بي مقدمه ناپديدشدند . آنها به پايان رنگين کمان رسيده بودند . از معدن طلا ديگر اثري نبود . به کندن زمين ادامه دادند ، مايوسانه مي خواستند رگه طلا را از نو بيابند ، اما موفق نشدند .سرانجام تصميم گرفتند که دست از کار بکشند .
دستگاه حفاري را به چند صد دلار فروختند و با قطار به ديارشان برگشتند . کسي که دستگاه را خريده بود خواست تا به معدن نگاهي بياندازد و محاسبه کوچکي انجام دهد . او ديد پروژه حفاري معدن از آن جهت شکست خورده که صاحبان آن به کار معدن و اصول حاکم بر آن آگاه نبودند .او نشان داد که رگه در فاصله 90 سانتي متري از محلي که خانواده داربي کارشان را متوقف کرده بودند از نو پديدار خواهد شد و دقيقا" اين اتفاق افتاد . کسي که دستگاه حفاري را خريده بود ، ميليونها دلار ثروت انباشت کرد . او به حقيقت مهمي توجه کرده بود و آن اينکه قبل از تسليم شدن و دست از کار کشيدن بايد به مشورت نشست و اين که درست فکر کند و درست بينديشد داربي مدتها بعد ، جبران زيان خود را کرد .
او به ثروتي بيش از اينها دست يافت و اين زماني بود که به کشفي بزرگ نايل آمد . او فهميد که اشتياق مي تواند به طلا تبديل شود داربي به کار فروش بيمه عمر مشغول شد . داربي که مي دانست به دليل آنکه در 90 سانتي متري طلا کارش را رها کرده و سود کلاني را از دست داده است با خود گفت " من در فاصله 90 سانتي متري طلا متوقف شدم . اما از اين به بعد ، وقتي به اشخاص رجوع مي کنم و از آنها جواب نه مي گيرم ، تسليم نمي شوم ."داربي در شمار معدود کساني قرار گرفت که سالانه بيش از يک ميليون دلار بيمه عمر مي فروشند . او پيروزي خود را مديون شکستي مي داند که در کار استخراج از معدن طلا متحمل شد .. بيش از 500 نفر ، از موفق ترين افراد مي گويند :بزرگترين موفقيت آنها يک قدم فراتر از جايي که شکست خورده بودند نصيبشان شده است.
........
براي دوست عزيزم كه الآن به ويژنت نرسيدي!!!اگه بدوني تمام بذرهايي كه طي سشن هاي قبلي پاشيدي در اين سشن به ثمر مياد، اين سشن را چگونه كار ميكني؟ با چه اشتياقي؟ ويژنتو ببند و با قدرت به كارت ادامه بده...خدا قوت.

روز شمار 16 فوريه

اگر بيماري بر بيماري اش را تمركز كند، از طريق قانون جذب بيماري بيشتري را بسوي خود ميخواند.از طرفي، اگر بيماري بر سلامتي خودش تمركز كند، از طريق قانون جذب، سلامتي را جذب ميكند.
اگر قدرت شفابخشي درون ما وجود نداشت، هيچ چيز شفا نميافت.
.....
دوست پالينوري من!!!به موفقيت فكر ميكني يا شكست؟!!! اگه موفقيت بهت تبريك ميگم، چون اين سشن به موفقيت ميرسي!!!

دوشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۸

راز موفقيت از نگاه سقراط

مرد جواني از سقراط پرسيد راز موفّقيت چيست؟ سقراط به او گفت، "فردا به کنار نهر آب بيا تا راز موفّقيت را به تو بگويم.
" صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت.سقراط از او خواست که به سوي رودخانه او را همراهي کند. جوان با او به راه افتاد. به لبه ي رود رسيدند و به آب زدند و آنقدر پيش رفتند تا آب به زير چانه ي آنها رسيد.
ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زير آب فرو برد. جوان نوميدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آنقدر قوي بود که او را نگه دارد. مرد جوان آنقدر زير آب ماند که رنگش به کبودي گراييد و بالاخره توانست خود را خلاصي بخشد.همين که به روي آب آمد، اوّل کاري که کرد آن بود که نفسي بس عميق کشيد و هوا را به اعماق ريه فرو فرستاد. سقراط از او پرسيد، "زير آب که بودي، چه چيز را بيش از همه مشتاق بودي؟" گفت، "هوا."
سقراط گفت: "هر زمان که به همين ميزان که اشتياق هوا را داشتي موفّقيت را مشتاق بودي، تلاش خواهي کرد که آن را به دست بياوري؛ راز ديگر ندارد".

سه‌شنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۸

همه چيز ممكنه

پس از ملاقات با بزرگترين نتوركر دنيا و خانواده اش به اين نتيجه رسيدم كه هر چيزي ممكن است.
اين جمله طلايي جان ميلتون فاگ در كتاب بزرگترين نتوركر دنيا ميباشد.جمله اي كه ميتونه زندگي تو رو عوض كنه دوست من.هر چيزي ممكنه....فقط كافيه به اين جمله ايمان داشته باشي.
مهم نيست الآن تعادلت چنده!!! مهم نيست چند وقته وارد كار شدي!!! مهم نيست چقدر درآمد داشتي و داري...چيزي كه مهمه اينه كه بدوني ميخواي به كجا بري و اين جمله را با تمام وجودت باور كني.
...
همه چيز ممكنه.

روز شمار 9 فوريه

روز شمار 9 فوريه:
حتما آدمي را ميشناسي كه لاغر و مردني است و عين خرس ميخورد و با افتخار ميگويد: من هر چه دلم ميخواهد ميخورم و هميشه هم، وزن دلخواهم را دارم... و چنين است كه غول كائنات ميگويد:آرزويت را برآورده ميكنم/

دوشنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۸۸

تعریف موفقیت

موفقیت از دیدگاه موفق های دنیا:
...
موفقيت توانايي رفتن از شكستي به شكست ديگر بدون از دست دادن شور و حرارت است. (وينستون چرچيل)
...
موفقيت به معناي بدست آوردن آن چيزي است كه مي خواهيد.شادي به معناي خواستن آن چيزي است كه داريد.
...
همه چيزي كه در اين زندگي لازم داريد بي خبري و اعتماد به نفس است و موفقيت حتمي است. (مارك تواين)
...
براي قضاوت در مورد موفقيت خودت ببين چه بدست آورده اي و در قبال آن چه از دست داده اي. (دالاي لاما)
...
آیا موفق هستی؟ آیا فکر میکنی باید چیزی را حتما به دست بیاری تا موفق بشی؟
آیا فکر میکنی موفقیت شانسیه؟ آیا فکر میکنی موفقیت از ان توست؟
در این باره بیشتر خواهیم نوشت.
بدرود

یکشنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۸

دیگران را در راهی که انتخاب کردیم شریک کنیم

نامم را پدرم انتخاب کرد و نام خانوادگیم را اجدادم !
دیگر بس است راهم رو خودم انتخاب می کنم ...
دکتر شریعتی
..............
درود به همه شما پالینوری های بزرگ:
خدا قوت میگم به تک تک شما سرداران همیشه در نبرد پیروز...داشتم اینترنت گردی میگردم و مطالب انرژی + پیدا میکردم که با جمله بالا روبرو شدم.جمله ای که حقیقتا بس جای تعمق دارد و انقدر باید بر روی آن فکر کنیم که حد نداشته باشه...
اما راهی که ما انتخاب کردیم:
همکاران دور اندیش من! ما رسالتی داریم، رسالتی که انسان ها را از برده داری مدرن رها کنیم...یاد روزهایی بیفتید که هنوز خودتان وارد پالینور نشده بودید...چطوری فکر میکردید؟ آیا باور داشتید نتورک یک صنعت پولسازه؟ آیا باور داشتید نتورک شما را به آزادی مالی میرساند؟ آیا باور داشتید پالینوری که بهتون معرفی شده میتونه یک تنه شما را به اهدافتان برساند؟ من که اصلا!!!
اما چه شد که دیدگاه ما تغییر کرد؟ مشاوره خوب و پیگیری مستمر و جدی بالاسری ما باعث شد ما به این باور برسیم که ما هم میتونیم.ما هم میتونیم در امد 4 رقمی و 5 رقمی و 6 رقمی دلار در ماه داشته باشیم.ما هم میتونیم مجموعه بزرگی بسازیم.ما هم میتونیم لیدر بزرگی بشیم.ما هم میتونیم ایونت 400 نفره و 1000 نفره برگزار کنیم...
پس دوست عزیزی که داری مشاوره میزاری تا تیم خودتو بسازی:
با این باور برو جلو که داری آزادی مالی هدیه میدهی و انسان هایی که ملاقات میکنی در هر طبقه ای از جامعه که هستن، لیاقت بهترین ها رو دارند و تو میتونی مسبب خوشبختی خیلی ها بشی.پیگیری هاتو جدی دنبال کن...با ایمان، با تعهد...اونایی که بیرون گود هستن نمیدونند داخل گود چه خبره...این وظیفه توست که آنها را از سیب لذیذ و خوشمزه ای که گاز زدی آگاه کنی و یک سیب هم به آنها بدهی.این رسالت توست.رسالتی که باعث میشه از رساندن دیگران به آزادی مالی، خودت طعم آزادی مالی را بچشی.
...
و نکته بسیار مهمی که باید بهش اشاره کنم اینه که:
همانطور که دوستان میدانند بانک های ما از 5شنبه تا دوشنبه هفته دیگه بسته هستند(به دلیل تعطیلات سالیانه)...این را یاد اور شدم تا روزهای آخر سشن را به راحتی از دست ندهید...چرا که سازمان چند میلیارد دلاری تو با همین چند اینوستی که در این چند روز میگیری ساخته میشه.خدا قوت.امروز نیمی از سشن را میگذرونیم.اوضاع چطوره؟ چقدر با بالاسریت هماهنگی؟

شنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۸

تكرار عبارات تاكيدي +

هيچ چيز به اندازه تكرار و تلقين و عبارتهاي تاكيدي موثر ، نمي تواند ضمير ناخودآگاه شما را تحت تاثير قرار دهد . انرژي يك عبارت تاكيذي تا حدي است كه می تواند ، نيروهاي خفته و پنهانش ما را بيدار كند . يك كتاب روانشناسي خوب و تاثير گذار و پرفروش ، به اين نكته توجه داشته است كه پس از محتواي واژه ها ، همه چيز به تاثيرگذاري و نفوذ واژه ها در ذهن مخاطب بستگي دارد . هر واژه ، انرژي خاص خود را دارد و تاثيرپذيري افراد مختلف از يك انرژي واحد ، متفاوت است . مثلا درباره نظم مي توان جمله هاي فراواني ساخت : من منظم هستم ، نظم در زندگي من جاريست و ...اگر چه محتواي همه اين جمله ها يكي است ، تاثير گذاري و حد انرژي هر كدام كاملا متفاوت است . عبارتهاي تاكيدي انرژي بيشتري دارد . پس هر وقت كه زبان خود را بيكار ديديد ، با عبارتهاي تاكيدي موثر بر اعتماد به نفس ، بر شايستگي خود بيفزاييد و بگوييد : من موجودي شايسته و سزاوارم ـ اشرف مخلوقاتم ـ در اوج آفرينش هستم ـ اعتماد به نفسم عالي است ـ من سرشار از اعتماد به نفسم ـ پشتوانه من قدرت الهي است ـ روح الهي در من جاري است و...........
تمرين
براي خود عبارتهاي تاكيدي تهيه كنيد . آنها را با صداي بلند و يا در درون خود هر روز و هر شب بخوانيد . به آنها فكر كنيد و بارها و بارها بنويسيد . هر وقت زبان خود را آزاد و رها يافتيد با زمزمه عبارتهاي تاكيدي ، باطري اعتماد به نفس خود را شارژ كنيد .
اينم يادتون باشه، كاري كه قراره امروز انجام بشه به فردا موكول نكنيد...همين الآن اين فهرست را تهيه كن...موفق باشيد

جمعه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۸

باورها و تاثيرات شگرف آنها

آزمايشي را در « هاروارد يونيورسيتي » انجام دادند :80 پيرمرد و 80 پيرزن را انتخاب كردند . يك شهرك را به دور از هياهو مانند با 40 سال پيش ساختند . غذاهاي 40 سال پيش در اين شهرك پخته ميشد . خط روي شيشه هاي مغازه ها ، فرم مبلمان ، آهنگها ، فيلم هاي قديمي ، اخباري كه از راديو و تلويزيون پخش ميشد ، را مطابق با 40 سال قبل ساختند . بعد اين 160 نفر را از هر نظر آزمايش كردند :تعداد موي سر ، رنگ موي سر ، نوع استخوان ، خميدگي بدن ، لرزش دستها ، لرزش صدا ، ميزان فشار خون ... بعد اين 160 نفر را به داخل اين شهرك بردند ، بعد از گذشت 5 الي 6 ماه كم كم پشتشان صاف شد ، راست مي ايستادند ، لرزش دستها بطورناخودآگاه از بين رفت ، لرزش صدا خوب شد ، ضربان قلب مثل افراد جوان، رنگ موهاي سر شروع به مشكي شدن كرد ، چين و چروكهاي دست و صورت از بين رفت ...علت چه بود ؟
خيلي ساده است . آنها چون مطابق با 40 سال پيش زندگي كردند ، باور كرده بودند 40 سال جوانتر شده اند .انسانها همان گونه كه باور داشته باشند مي توانند بينديشند . باورهاي آدمي است كه در هر لحظه به او القا ميكند كه چگونه بينديشد . اصولا فرق بين انسانها ، فرق ميان باورهاي آنان است . انسانهاي موفق با باورهاي عالي ، موفقيت را براي خود خلق ميكنند. انسانهاي ثروتمند ، باورهاي عالي وثروت آفرين دارند كه با اعتماد به نفس عالي خود و بدون توجه به تمام مسائل به دنبال كسب ثروت ميروند و به لحاظ باورهاي مثبتشان به ثروت مطلوب خود ميرسند . قانون زندگي قانون باورهاست . باورهاي عالي سرچشمه همه موفقيتهاي بزرگ است . توانمندي يك انسان را باورهاي او تعيين مي كند .
انسانها هر آنچه را كه باور دارند خلق ميكنند . دستاوردهاي شما را در زندگي باورهاي شما ميسازند .زيرا باورها تعيين كننده كيفيت انديشه هاست و انديشه ها عامل اوليه اقدامها و اقدامها عامل اصلي رسيدن به ويژن......
دوستان هم انديش و پالينوري كبير: باور شما چگونه است؟ آيا اگه 1 سال به جلو بريم و شما به تمام ويژن هاي خود رسيده باشيد چطوري راه ميريد؟ چطوري حرف ميزنيد؟ چطوري لذت ميبريد؟ ايمان دارم تك تك شما هم مثل من اين جواب را ميدهيد:
خب، اون موقع همه چيز تغيير ميكنه و بالطبع آدم با باوري ديگه زندگي ميكنه...مهم اينه كه ما با اين باور بريم جلو و از لحظه لحظه زمان حال خودمان بهترين استفاده را ببريم...هر لحظه فكر كن كه 1 سال رفتي به جلو و به تمام ويژن هات رسيدي، همانطوري زندگي كن كه اونموقع ميخواي زندگي كني...موفق باشي.

پنجشنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۸

هر آنچه كه هستي، بهترينش باش

سلام دوستان!!! من اين سخن زيبا را در مقاله اي خواندم كه بدم نيامد آنرا در بلاگ قرار بدهم تا بلكه شما هم لذت ببريد...واقعا پر تعمق هستش:
.
اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی ، بوته ای در دامنه کوهی باش ولی بهترین بوته ای باش که در کنار راه می روید. اگر نمی توانی درخت باشی ، بوته باش ،اگر نمی توانی بوته ای باشی , علف کوچکی باش و چشم انداز کنار شاهراهی را شادمانه تر کن. اگر نمی توانی نهنگ باشی , فقط یک ماهی کوچک باش ولی بازی گوش ترین ماهی دریاچه !!! همه که ما را ناخدا نمیکنند , ملوان هم می توان بود. در این دنیا برای همه ما کاری هست کارهای بزرگ و کارهای کمی کوچک تر و آن چه که وظیفه ماست , چندان دور از دسترس نیست. اگر نمی توانی شاهراه باشی , کوره راه باش و اگر نمی توانی خورشید باشی , ستاره باش . با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند هر آن چه که هستی , بهترینش باش
( داگلاس مالوچ )

نگرش ما به زندگي

زندگی بی ارزش هست مگر آنکه شما به آن ارزش دهید: این خود ما هستیم که تعیین می کنیم اقامت مان در این کره خاکی امتیاز و نشاطی برای ماست یا زندانی از فلاکت و نومیدی !
شما ممکن است با قدم زدن در ساحلی ماسه ای به وجد بیاید ممکن است با تماشای بچه گربه ای با آن پوشش کرکی زیبا مسحور شوید ، ممکن است با طعم میوه ای که زیر زبانتان ذوب می شود از لذت به لرزه بیفتید ولی تمام این لذایذ برای فرد دیگری اصلا مطرح نیست . زندگی کسالت بار نیست بلکه کسالت در مردمی است که از پشت عینک های کثیف و تیره به دنیای خود نگاه می کنند . این برای من یک راز است که چرا بعضی ها به هر جایی که نگاه می کنند زیبایی و سحر می بینند حال آنکه این زیبایی ها بر دیگران پوشیده است . تا این لحظه هر چقدر هم که از زیبایی ها لذت برده باشید امروز می توانید تصمیم بگیرید که بیشتر لذت ببرید .
امروز روز انتخاب است ، امروز و هر روز
چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید . واژه باید خود باد ، واژه باید خود باران باشد .
هر روزتون بهتر از دیروزتون !

چهارشنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۸

سمينار كمپاني پالينور در تايلند (متن 2 زبانه)

For those who had the precious opportunity of attending the second leadership seminar of Palinure which was held in Bangkok, Thailand, Dec1-3, 2009 it was absolutely an unforgettable experience. In an atmosphere filled with positive energy, sincerity and inspiration a message was delivered, to none, it has ever been similar; ‘’Change the world but one heart at a time’’. That sure enough pinned everybody’s vision to the furthest horizons of achievement and accomplishment
سمینار برگذار شده کمپانی پالینور در بانکوک پایتخت کشور تایلند در منطقه جنوب شرقی آسیا ، برای تمام کسانی که فرصت گرانبهای حضور در این سمینار داشته اند تجربه ای فراموش نشدنی بوده است . در فضایی مملو از انرژی و صداقت پیام الهام بخش (( با تغییر یک قلب در هر لحظه ، دنیا را تغییر دهید.)) برای همگان به ارمغان آورده شد و ویژنها و رویاهای حاضران به افقهای موفقیتهای آینده پیوند زده شد.
Mr. Russell (Investment Department) commenced the first day reading Mr. Gardner’s message to the audience
آقای راسل (مدیر بخش سرگرمی کمپانی پالینور ) اولین روز را با خواندن پیام آقای دیوید گاردنر (مدیرعامل کمپانی پالینور) برای شرکت کنندگان سمینار آغاز نمود
Then the Greatest Networker In The World , John Milton Fogg, blessed the attendants with his seminal ideas on the empowerment of listening
سپس بزرگترین نتورکر دنیا ،آقای جان میلتون فاگ ، به عنوان سخنران اصلی سمینار تمام شرکت کنندگان را مجذوب افکار و ایده های خود در مورد قدرت گوش دادن کرد .



Then Mr. Dale (Network Marketing Department) engraved an ever-lasting image on everybody’s mind with his invigorating words that, indeed, touched every single heart present in the seminar
بعد از آقای فاگ نوبت به اعضای بخش بازاریابی شبکه ای کمپانی رسید که در ابتدا آقای دیل ( بخش بازاریابی شبکه ای کمپانی پالینور) با جملات نیروبخش خود تصویری جاودان از خود بر اذهان حضار حک کرد و قلب تک تک حضار در سمینار را تسخیر کرد.

Mr. Sean (Network Marketing Department) closed the first day with his friendly lecture and believe it or not without Mr. Sean it would have seemed like there was something missing in the event. And it was only the first day. Palinure went on to coin another two days in its log that multiplied the energy and inspiration available in the seminar. But what was remarkably interesting after the first day was how all the leaders automatically formed groups to discuss the ideas presented by the lecturers
نفر بعدی از بخش نتورک مارکتینگ کمپانی ، آقای شان نام داشتند که با سخنرانی دوست داشتنی ایشان روز اول سمینار به پایان رسید ، نمی دانم باور می کنید یا نه ، این سمینار باشکوه بدون وجود آقای شان حتما یه چیزی کم داشت.
پالینر دو روز بعدی سمینار را هم با افزایش دو عامل اصلی انرژی و روح صداقت ادامه داد . ولی نکته جالب بعد از روز اول سمینار جمع شدن تیم ها و صحبت و بحث در مورد مسائل مطرح شده در سمینار به صورت خودجوش در لابی هتل محل اسکان بود.
The second day of the seminar was one of those events that one would most probably say: what if I had missed that event?! It started with John M. Fogg talking about speaking and the five most important questions to be asked. He invited everybody to be open to what we don’t know we don’t know for that is where the opportunity lays.

Thereafter, Mr. Dale explored the issue of ‘’personal responsibility to SELF’’ with all the energy and joy he was dedicated to share. He went on to say: ‘’ the man or woman who does not read by choice, is no better or no worse than a man or woman who will not or cannot read’’. Another valuable gift he gave everybody was ‘’It is one thing to hear the possibility for change, see the path and be awakened to the benefit of the positive versus negative control, it is another to walk this path consciously, consistently and with intention’’. The energy soared up when he surprisingly started dancing with a small crowd along with a song and that everybody followed suit.
دومین روز سمینار از آن روزهایی بود که اگر حضور نمی داشتیم بعدها حسرت میخوردیم که چنین روز بزرگی را از دست داده ایم. به هر حال روز دوم با صحبتهای معلم بزرگ جان میلتون فاگ که حضورش در این سمینار خود مایه مباهات تمام پالینوریها است، آغاز شد که در مورد مهارتهای سخن گفتن و پنج سوال مهمی که باید از خودمان بپرسیم ،صحبت کردند .ایشان همگان را به باز کردن ناگشوده ها و پیدا کردن راههای جدید با این منطق که هیچ کس نمی داند فرصت کجا آرمیده است ، تشویق کردند.
بعد از آقای فاگ بزرگ ، نوبت به آقای دیل رسید که ایشان با تمام انرژی که از ایشان سراغ داشتیم در رابطه با مسئولیت پذیری در برابر خودمان (تعهد به خودمان و باورهایمان) صحبت کردند ، او سالها تجربه خود را با بررسی این جمله که "مردان یا زنانی که به اختیار خود کتاب نمی خوانند از مردان یا زنانی که توانایی خواندن کتاب را ندارند (بیسواد) بهتر یا بدتر نیستند" برای شرکت کنندگان تحلیل کرد. هدیه ارزشمند دیگری که آقای دیل به همگان داد آن بود که " تنها یک مطلب برای امکانپذیر بودن یک تغییر مهم است ، آگاهی از مسیر و نتایج مثبت آن در مقابل عوامل منفی و مسئله مهم دیگر هوشیارانه قدم گذاردن درمسیر ،تداوم و داشتن مقصد مشخص می باشد. انرژی جمع زمانی که این لیدر با تجربه ناگهان با گروه کوچکی از لیدرها و با موسیقی هیجان انگیزی که در محیط پخش می شد، شروع به رقصیدن کرد به اوج خود رسید، چقدر زیبا و خاطره برانگیز بود.
Mr. Sean nourished the voracious appetite of the leaders with his technical yet simple speech on how to build a great team. He asserted that leadership with a vision was one of the steps to start with. Planning was another important ingredient. And last but not least he asked the leaders to focus on building others. Here are some of his key ideas; be more ‘’interested’’ than ‘’interesting’’. Make them feel like they can’t lose with you
موضوع صحبت آقای شان در روز دوم پروراندن اشتهای دستیابی به موفقیت های بزرگ در لیدرها با تکنیک های موفقیت و روش ایجاد یک تیم بزرگ را به روشی ساده برای لیدرهای کمپانی پالینور تحلیل کرد. ایشان رهبری با بینش درست را اولین قدم برای شروع و عامل دیگر را برنامه ریزی درست می دانست و در نهایت ایشان از لیدر ها تمرکز روی ساختن دیگران ، مشتاق بودن بیشتر از جذاب بودن را خواستار شد . با آنها جوری رفتار کنید که آنان باور داشته باشند که همراه با شما نمی توانند بازنده باشند .


On the other side, the second day was also a day of traditional performances of the rich Thai culture. The entertaining breaks were barely just breaks. They had much more to offer
On the same day Ms.Thimson (Project manager of Palinure International) talked about Palinure Entertainment and their plans for future and akso asked everybody to help company in this project much more than before
باز هم روز دوم با اجراهای سنتی زیبایی از فرهنگ غنی تایلندی بخش های میان برنامه جذابیت های خود را به همراه داشت ... اما باز هم برنامه ادامه داشت ...
در همین روز خانم تیمسن (مدیر پروژه های کمپانی پالینور) در مورد تاریخچه اینترتینمنت (سرگرمی) و برنامه های آتی کمپانی برای گسترش و نوسازی آن در سال 2010 صحبت کرد و از همگان ، همکاری با کمپانی در پیشبرد این پروژه را خواستار شد.
نکته جالب در این سمینار پر بودن مفاهیم کلیدی در آن بود همانطور که در عکسها قابل مشاهده است تمام لیدرها همواره مشغول نکته برداری از تمام جنبه های صحبتهای سخنرانان بودند.

Another remarkable point is how leaders took notes on almost everything said in the seminar.

Last day of an unprecedented seminar opened up by John again. However, this time leaders were bestowed the opportunity to ask Mr. Fogg any questions they had in their mind. Mr. Fogg spent almost two hours discussing questions.

Then Sean came to have his words with the audience. An unforgettable part of his speech was the reading he had prepared about the dash line on a man’s gravestone. It was a moving story on how we should deal with the dash which in fact represented our life.

Then Dale came on stage to give everybody a shocking story. It turned out that it was his. His story plain showed everybody that he was there by choice. Then he left everything on the table as he suggested it to everybody to do the same in their lives. The third day was all about surprises. Mr. Dale gave everybody a memento. It was a key. It was a key mounted with a message and a piece of his heart. It was a heart that had prayed for everybody the night before. It was his.

On the third day the chief members were rewarded with their gifts and awards and also some received a copy of Fogg’s new books (Its Time For Network Marketing) with his signature
روز آخر سمینار هم با صحبتهای معلم افسانه ای نتورک ،جان میلتون فاگ، آغاز شد. در این قسمت ، به رهبران اجازه پرسیدن هر سوالی که در ذهنشان بود ،داده شد. آقای فاگ تقریبا دو ساعت کامل صرف بحث در مورد سوالات مطرح شده توسط لیدرها کرد و واقعا به زیبایی سوالات لیدرها را پاسخ گفت .
آقای شان در روز دوم شروع به سخنرانی کردند از مهمترین و فراموش نشدنی ترین قسمتهای سخنان آقای شان متنی بود که در مورد نوشته های روی سنگ قبر انسان تهیه شده بود ، داستان چگونگی مواجه شدن با خط تیره روی سنگ قبر که گویای کل زندگی است، و چقدر زیبا و نکته سنج این داستان نوشته شده بود.
بعد از آن آقای دیل آمدند روی صحنه ، برای همگان داستانی شوکه کننده را تعریف کنند ، در نهایت متوجه شدیم داستان زندگی خود ایشان بوده است .داستان او به وضوح به همگان نشان می داد که ایشان به انتخاب خود به این میزان رشد کرده اند ...سپس ایشان تمام تجربیات خود را در مورد زندگی صادقانه در اختیار بقیه قرار دادند و به آنها استفاده از این تجربیات را توصیه کردند.
روز سوم تماما شگفتی بود، آقای دیل به همه حضار هدیه ای داد ، هدیه اش یک عدد کلید بود ،یک کلید که همراه یک پیام و بخشی از قلب بزرگ این مرد مهربان بود . این همان قلبی بود که شب قبل برای کل این جمع آرزوهای بزرگ کرده بود.
در روز سوم لیدرهای اول کمپانی از دست نماینده آقای گاردنر لوح تقدیر و یک کپی از کتاب جدید آقای جان میلتون فاگ ،الان زمان نتورک مارکتینگ می باشد، با امضای خود ایشان دریافت کردند ...در متن نوشته شده به دست خط آقای فاگ ، اغلب به زیبایی از لیدر ها برای اینکه نتورکر شده اند تشکر شده است ...

Also, there were four of the leaders that were given time to have their words with the audience. Their speech gave the main speakers of the seminar such an impact that they asked the audience to let them have their time to give their special compliments to the leaders.
چهار نفر از لیدرها فرصت این را پیدا کردند که برای شنوندگان سخنرانی کنند ،چنان سخنرانی تاثیرگذاری انجام دادند که سخنرانان اصلی سمینار خواستار دادن وقت مازاد به آنها برای ادامه مطالبشان شدند.
آقایان فاگ ، دیل، شان، راسل، دیوید گاردنر و خانم تیمسن هدایایی به رسم یادبود از طرف تیم های مختلف شرکت کننده در سمینار دریافت کردند که جدا دست بچه ها درد نکند سنگ تمام گذاشتن ...

Mr. Fogg, Dale, Sean, Russell and Mr. Gardner received gifts from the leaders. Finally all the team from company (Mr.Russel, Mr.Dale, Mr.sean and Mr.Tod) cut the second anniversary cake together. Like anything else in the second Palinure seminar the cake, too, came as a surprise, it was the biggest cake anyone in the seminar had ever seen
در انتها اعضای تیم کمپانی کیک یادبود دومین سال فعالیت کمپانی را بریدند، کیک هم مثل تمام چیزهای دیگر دومین سمینار شگفت آور بود، بزرگتربن کیکی بود که تا به حال همگان دیده بودند...

The second leadership seminar of Palinure was a legendary manifestation of a vision carried by many for two years. It set an example not only for those involved with Palinure, but for all the companies and individuals who decide to make a difference in the world. It was replete with seminal ideas, insightful knowledge, practical and theoretical techniques as well as a great deal of self development, goal setting workshop, pure sincerity and inspiration. Palinure, indeed, is for us all and it is not the end as promised before…
دومین سمینار رهبری کمپانی پالینور پیاده سازی افسانه ای از چیزی بود که به مدت دو سال در اذهان ساخته شده بود، این سمینار نمونه ای شد نه تنها برای کسانی که در کمپانی پالینور هستند بلکه برای تمام کمپانی ها و افرادی که تصمیم می گیرند دنیا را تغییر دهند. این سمینار لبریز از حجم زیادی از ایده های جدید بود، دانش حسی عمیق ،تکنیک های عملی و تئوری در رابطه با توسعه خودشناسی وتواناییهای فردی ،کارگاه تعیین اهداف ، صداقت خالص و الهام بخش ...همه و همه یکجا جمع شده بودند. با تمام این صحبتها پالینور اثبات کرد که متعلق به تمام کاربرانش است و این پایان راه نیست همانطور که قبلا وعده داده شده بود...
در آینده نزدیک متن کامل سخنرانیها را قرار خواهیم داد ...
با تشكر از http://chiefmembers.blogspot.com/ بابت ترجمه متن.

سه‌شنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۸

به اميد برد استقلال

فردا ميريم استاديوم
به اميد برد كوبنده استقلال
...........
آسمان گفت: من آبيم، عشق ميكنم استقلاليم

دانه يا سپيدار

دانه کوچک بود و کسی او را نمی دید. سال های سال گذشته بود و او هنوز همان دانه ی کوچک بود. دانه دلش می خواست به چشم بیاید اما نمی دانست چگونه. گاهی سوار باد می شد و از جلوی چشم ها می گذشت. گاهی خودش را روی زمینه ی روشن برگ ها می انداخت و گاهی فریاد می زد و می گفت: « من هستم ، من این جا هستم. تماشایم کنید.»اما هیچ کس جز پرنده هایی که قصد خوردنش را داشتند یا حشره هایی که به چشم آذوقه ی زمستان به او نگاه می کردند، کسی به او توجه نمی کرد.
دانه خسته بود از این زندگی ، از این همه گم بودن و کوچکی خسته بود . یک روز رو به خدا کرد و گفت: « نه، این رسمش نیست. من به چشم هیچکس نمی آیم. کاشکی کمی بزرگتر، کمی بزرگتر مرا می آفریدی.»
خدا گفت: « اما عزیز کوچکم!تو بزرگی، بزرگتر از آن چه فکر می کنی. حیف که هیچ وقت به خودت فرصت بزرگ شدن ندادی. رشد ماجرایی است که تو از خودت دریغ کرده ای. راستی یادت باشدتا وقتی که می خواهی به چشم بیایی، دیده نمی شوی. خودت را از چشم ها پنهان کن تا دیده شوی.»دانه ي کوچک معنی حرف های خدا را خوب نفهمید اما رفت زیر خاک و خودش را پنهان کرد. رفت تا به حرف های خدا بیشتر فکر کند.
سالهای بعد دانه ی کوچک، سپیداری بلند و باشکوه بود که هیچکس نمی توانست ندیده اش بگیرد؛ سپیداری که به چشم همه می آمد
.
دوست پالينوري من!!!مهم نيست ديگران تو را كوچك ميبينند يا بزرگ ميبينند مهم اينه كه خودت، چقدر به خودت فرصت بزرگ شدن ميدهي...مهم تويي دوست من...توانگرتريني...موفق تريني...شايسته تريني...با لياقت تريني