پنجشنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۸

گام 5 میلیونرهای خود ساخته

۵.در کار خود همیشه بهترین باشید.
همین امروز اراده کنید که در کارتان بهترین باشید و اینرا که جزو 10 درصد بهترین های رشته خود باشید به عنوان یک هدف تعیین کنید.
اینکه جزو 10 لیدر برتر گروهتون باشید.هیچ کس از شما بهتر و زرنگ تر نیست و هرکسی که امروز جزو 10 درصد بالاست در آغاز کار جزو 10 درصد پایین بوده است.
زندگی شما هنگامی بهتر میشود که شما بهتر شوید.عالی بودن در کار روی شخصیت و همه روابطی که با دیگران دارید تاثیر میگذارد.موقعی که میبینید در بالاترین سطح در زمینه کاری خود قرار دارید احساس خرسندی خواهید کرد.حلال واسه اینکه به بهترین تبدیل بشیم چی کار کنیم:
تعداد مشاوره بالا، گرفتن ورودی های زیاد بین 10 تا 20 نفر،تشکیل تیم های کوچک 4 5 نفری، همانند سازی و لیدر ساختن و حتی باز هم مشاوره برگزار کردن.اینرا بدانید که با جذب 4 5 نفر به راحتی به آزادی مالی نمیرسید.تمرکزتونو در 2 3 ماه اول کار بزارید فقط رو ورودی گرفتن.موفق باشید.

سه‌شنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۸

گام چهارم میلیونرهای خود ساخته

۴.کاری را که واقعا دوست دارید انجام دهید.
وقتی کاری را انجام دهید که واقعا آنرا دوست دارید دیگر هرگز حتی یک روز هم کار نخواهید کرد.من عاشق کار تو پالینورم.عاشق اینکه در روز 20 تا مشاوره برگزار کنم.بروم سر جلسات مجموعه های دیگر.رشد همکارانم را ببینم. اگر مساله ای هست همه با هم آنرا حل کنیم.پس هیچ وقت خسته نمیشم. نه خسته از پیگیری مجموعه ام نه خسته از پیگیری های مکرر بالاسریم که عاشقشم و بهم بهترین هدیه زندگیم را داد.دوستان مهم اینه که ما عاشق کارمون باشیم و از انجام آن لذت ببریم.خیلی لذت بخشه وقتی عوض شدن زندگی خیلی ها رو میبینی که نه پارتی داشتند نه پول زیاد.من که عاشقشم شما چطور؟

گام سوم میلیونرهای خود ساخته

۳.خود را دارای شغل آزاد بدانید.
از بهانه تراشی و سرزنش دیگران برای مشکلات و کمبودهای خود دست بردارید.تنها خودتان مسئول هستید.اگر در زندگی تان چیزی است که از آن ناراضی هستید تغییر آن به عهده خودتان است.کنترل به دست شماست.
بزرگترین اشتباه شما این است که فکر کنید برای کسی غیر از خودتان کار میکنید.شما رئیس خودتان هستید.بالاسری رئیس شما نیست تکرار میکنم خودتان رئیس خودتان هستید.به جای آنکه منتظر وقایع باشید آنرا بوجود آورید.
بجای اینکه منتظر مشاوره های مجموعه تون باشید تا مجموعه رشد کنه خودتان بله خودتان مشاوره بزارید.وقتی مجموعه شما ببیند که شما با تعادلی که دارید مشاوره میزارید نگرش خوبی بوجود می آورید در مجموعه تون.
بهتون تبریک میگم مجموعه خوبی دارید.

یکشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۸

گام دوم میلیونرهای خود ساخته

۲.حس هدف مندی
کسی که هدف روشنی داشته باشد حتی در ناهموارترین راه ها به جلو میرود.شخص بدون هدف در هموارترین راه ها هم پیشرفتی نخواهد داشت.دو عاملی که بیش از هر چیز دیگر بر زندگی شما تاثیر میگذارد یکی این است که اغلب اوقات به چه چیز فکر میکنید و دوم اینکه چگونه به آن فکر میکنید.افراد موفق اکثر اوقات به اهدافشون فکر میکنند در نتیجه مدام به اهدافشون نزدیک تر میشوند
۲.حس هدف مندی را در خود پرورش دهید.
کسی که هدف روشنی داشته باشد حتی در ناهموارترین راه ها به جلو میرود.شخص بدون هدف در هموارترین راه ها هم پیشرفتی نخواهد داشت.
دو عاملی که بیش از هر چیز دیگر بر زندگی شما تاثیر میگذارد یکی این است که اغلب اوقات به چه چیز فکر میکنید و دوم اینکه چگونه به آن فکر میکنید.افراد موفق اکثر اوقات به اهدافشون فکر میکنند در نتیجه مدام به اهدافشون نزدیک تر میشوند.اگر در مورد اهدافتان فکر، صحبت و تجسم کنید، موفقیت شما بسیار بیشتر از کسی خواهد بود که اغلب در مورد نگرانی ها و مشکلاتش فکر و صحبت میکند.پس:
1.اهدافمان را بطور واضح بنویسیم.کمرنگ ترین جوهرها از قویترین حافظه ها بهتر عمل میکنند.
2.زمان خاصی را تعیین کنید.این خیلی مهمه که بدانیم این هدف را چه زمانی میخواهیم.
3.لیستی از کلیه اقداماتی که برای دستیابی به هدفتان ضروری است تهیه کنید و ایده های جدیدی را که به فکرتان خطور میکند مرتبا به لیست اضافه کنید تا تکمیل شود مثلا واسه خرید گوشی N96 nokia نیاز به 600$ پول دارم حالا باید 2 تا PLB بزنم و برای زدن 2 تا PLB نیاز به جذب 12000$ سرمایه دارم و باید ... مشاوره بزارم تا در این تاریخ بهش برسم.
4.بر اساس این برنامه بلافاصله کار را شروع کنید و هر روز کاری کنید که شما را حداقل یک گام به مهمترین هدفتان نزدیک تر کند.
هنگام نوشتن، اهداف را به زمان حال بنویسید درست مثل اینکه بهش رسیده اید.کتاب راز 2 را توصیه میکنم که در این رابطه به شخص خود من خیلی کمک کرده.
موفق باشید.

گام اول میلیونرهای خود ساخته

روياهاي بزرگ در سر بپرورانيد.
به خودتان اجازه بدهيد كه براي داشتن يك زندگي دلخواه، تصورات و روياهايي داشته باشيد و در مورد ميزان در آمد و حساب بانكي دلخواهتان فكر كنيد.ترانه اي است كه ميگويد:براي اينكه رويايت به حقيقت بپيوندد بايد رويايي داشته باشي...تصور كنيد هيچ محدوديتي براي آنچه كه ميتوانيد باشيد و آنچه كه ميتوانيد داشته باشيد يا انجام دهيد وجود ندارد.اگر توانايي هاي شما كاملا نا محدود باشد چه نوع زندگي براي خود و خانواده تان فراهم خواهيد كرد؟

۱. روياهاي بزرگ در سر بپرورانيد.
به خودتان اجازه بدهيد كه براي داشتن يك زندگي دلخواه، تصورات و روياهايي داشته باشيد و در مورد ميزان در آمد و حساب بانكي دلخواهتان فكر كنيد.ترانه اي است كه ميگويد:براي اينكه رويايت به حقيقت بپيوندد بايد رويايي داشته باشي...تصور كنيد هيچ محدوديتي براي آنچه كه ميتوانيد باشيد و آنچه كه ميتوانيد داشته باشيد يا انجام دهيد وجود ندارد.اگر توانايي هاي شما كاملا نا محدود باشد چه نوع زندگي براي خود و خانواده تان فراهم خواهيد كرد؟
تفكر برگشت از آينده را تمرين كنيد.اين روش بسيار قدرتمند است و دائما توسط افراد موفق تكرار ميشود.اين نحوه تفكر اثر شگفت انگيزي بر ذهن و رفتار شما دارد.روش كار چنين است:
خود را 5 سال به جلو ببريد.مجسم كنيد كه 5 سال گذشته است و اكنون زندگي شما از هر جهت كامل است.زندگيتان چگونه به نظر ميرسد؟ چه ميكنيد؟ كجا كار ميكنيد؟ در آمدتان چقدر است؟ به چه سبكي زندگي ميكنيد؟
تصويري از آينده بلند مدت خود خلق كنيد.هر چه تصوير مربوط به تندرستي، خوشحالي و كاميابي شما واضح تر باشد، پيشرفتتان بسوي آنها و حركت آنها به سوي شما سريع تر خواهد بود.
همين كه به خود اجازه دهيد روياهاي بزرگ داشته باشيد، قدر واحترام بيشتري براي خودتان قائل ميشويد و اعتماد به نفس و خوشحالي تان افزايش ميابد.
اگر موفقيت شما براي دستيابي به يك هدف، چه كوچك و چه بزرگ، كوتاه مدت يا بلند مدت صد در صد تضمين شده باشد، آن هدف چه خواهد بود؟ اين هدف هر چه هست آنرا بنويسيد و مجسم كنيد كه هم اكنون به آن دست يافته ايد و شكرگزار باشيد.سپس به عقب و به وضعيت كنوني خود برگرديد.حالا چه اقداماتي براي رسيدن به اين هدف بايد انجام دهيد؟ چه چيزهاي جديدي را بايد شروع كنيد و چه چيزهايي را متوقف؟
داشتن روياي بزرگ نقطه شروع دستيابي به استقلال مالي است.بزرگترين علت عدم موفقيت مالي مردم اين است كه هرگز به فكر آنها خطور نميكند كه ميتوانند.در نتيجه هيچ وقت شروع وسعي نميكنند.آنان هين طور دور خودشان ميچرخند و تمام در آمدشان را به اضافه كمي بيشتر خرج ميكنند.ولي هنگامي كه در مورد موفقيت هاي مالي روياهاي بزرگ در سر داشته باشيد، نظرتان نسبت به خودتان و زندگيتان تغيير خواهد كرد و امور خود را به تدريج به گونه اي ديگر انجام ميدهيد تا اينكه تغييراتي گسنرده و مثبت در زندگيتان ايجاد شود.داشتن روياهاي بزرگ، نقطه شروع موفقيت مالي و ميليونر شدن است.
تمرين: با فرض اينكه موفقيت شما صد درصد تضمين شده است ليستي از اقداماتي كه بايد انجام دهيد تهيه كنيد سپس يك اقدام را انتخاب و بلافاصله دست به كار شويد.موفق باشيد سرداران

پنجشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۸

قهرمان ایمان

به نام خداي محبت
ايمان، ضامن چيزهايي است كه بدان اميد داريم و برهان آنچه هنوز نميبينيم.به سبب ايمان بود كه درباره پيشينيان به نيكويي شهادت داده شد.با ايمان است كه در ميابيم كائنات بوسيله كلام خدا شكل گرفت بدان گونه كه آنچه ديده ميشود از آنچه ديدني است پديد نيامد...آيا شما قهرمان ايمان هستيد

میگن پالینور کلاهبرداریه

برخی عقیده دارند که غیرممکن است موسسه بتواند یک چارچوب مالی جهانی را برقرار نگه دارد و سود سالیانه بالایی در برنامه PLI بپردازد و پیش بینی میکردند تا 6 ماه بعد٬ 8 ماه بعد٬ 10 ماه و 12 ماه دوام خواهد آورد اما در حقیقت پس از نزدیک به یکسال به قوت خود و حتی قویتر پابرجاست. بعضیها برای خود حدنصاب زمانی برای ورشکستگی موسسه گذاشته اند زیرا طبق سرمایه گذاری خودشان چنین بازدهی غیرممکن است اما این مدت زمانهای ابداع شده از سوی آنها بارها و بارها تمدید شده است ...
برخی عقیده دارند که غیرممکن است موسسه بتواند یک چارچوب مالی جهانی را برقرار نگه دارد و سود سالیانه بالایی در برنامه PLI بپردازد و پیش بینی میکردند تا 6 ماه بعد٬ 8 ماه بعد٬ 10 ماه و 12 ماه دوام خواهد آورد اما در حقیقت پس از نزدیک به یکسال به قوت خود و حتی قویتر پابرجاست. بعضیها برای خود حدنصاب زمانی برای ورشکستگی موسسه گذاشته اند زیرا طبق سرمایه گذاری خودشان چنین بازدهی غیرممکن است اما این مدت زمانهای ابداع شده از سوی آنها بارها و بارها تمدید شده است .
بنظر ما با خیال راحت شرطبندی کنید که باز هم تمدید خواهد شد !! منتقدین بجای قبول کردن شکست اکنون میگویند موسسه در آینده بدلیل توسعه جهانی نمیتواند مخارج خود را پایین نگه دارد و سرمایه گذاریهایش ثبات گذشته را نخواهد داشت اما موسسه همچنان ایده های بزرگ و برتری دارد بخصوص پس از ارایه سهام طلای معادن آفریقای جنوبی٬ پروژه آنتوفاگاستا و اکنون بخش سرگرمیها.
اما شما هم ایده های بزرگ و برتر داشته باشید که با داشتن ایده های برتر٬ در دست کوچکترین مردان و زنان محو نخواهید شد.
شاید اولین باری که درباره موسسه و برنامه سوددهی آن با نزدیکان خود صحبت میکنید آنها شما را دیوانه بپندارند اما شما ادامه میدهید زیرا شما ایده های بزرگتری دارید و بابت داشتن این ایده بشما تبریک میگوییم زیرا اگر این ایده را نداشتید اکنون این مطالب را نمی خواندید و سال 2008 را با اوضاع مالی بهتری نسبت به سالهای قبل شروع نمیکردید. انیشتین٬ نیوتن٬ هنری فورد و پاول گتی همگی دیوانه بودند اما اکنون در بهشت میخندند. بنابراین بر ایده خود استوار بمانید.
اکثر مردم ترجیح میدهند همه چیز راکد بماند و ریسکی نکنند و سود پایین مطمئن و ثبت شده بگیرند. اگر شما هم از همان گروه هستید به همان نحوه زندگی ادامه دهید. زیرا پالینور برای کسانیست که بازده دیگری برای سرمایه خود میخواهند و حاضرند برای رسیدن به ایده ها یشان بیشتر ریسک کنند. برای کسانیست که از هم اکنون تغییر روال سرمایه گذاری جهانی را در آینده می بینند.
با همه نقدهای غیرمنصفانه ای که دیگران به این موسسه روا داشته اند اما موسسه توانسته یکی از موفقترین سکوهای امور مالی آنلاین معاصر را بسازد. قطعا اگر موسسه برنامه های مالی سوددهی اش را عالی پایه گذاری نمیکرد به چنین جایگاهی نمیرسید و دستاوردهای کنونی را نداشت اما بخاطر تعهد و بینش مدیرانش هنوز این تسهیلات را با شما و برای شما میسازد ؛ قویتر از همیشه.
آنهایی که همواره با ترس به دنیا می نگرند همیشه در ترس بسر خواهند برد. یا ترس از آزمایش کردن و شکست خوردن است و یا ترس از آزمایش نکردن و افسوس که انسانهای موفق دومی را انتخاب میکنند. انها هیچگاه این چارچوب عظیم مالی را درک نخواهند کرد و نمیدانند که چارچوبی به این عظمت که وقت زیادی برای برنامه ریزی و سرمایه هنگفتی برای ساختن و اداره کردن آن صرف شده است یک شبه از هم نمی پاشد.
هرگز نمی توانید همه افراد را بدلیل اینکه این موسسه یک سازمان عظیم مالیست راضی کنید اما سعی کنید بهترین تلاش خود را به دنیا عرضه کنید. نکته اصلی این است که در هر حال یک شبکه مستحکم مالی در پالینور بسازید زیرا ارمغان آن استقلال مالی است.
موسسه در سال گذشته به سرمایه گذاران خود وعده داده بود که سال 2008 سال پیشرفت خواهد بود و تا اینجا به اکثر تعهدات خود عمل کرده است و در همین راستا خبرهای فوق العاده ای طی ماههای آینده منشر خواهد شد که بزودی در دسترس قرار خواهد گرفت.
اهداف مهم موسسه عبارت است از :
1) ادامه تکامل پالینور بعنوان یک برند جهانی
2) تنوع سکوی مالی با ارائه فراورده های جدید
3) توسعه راه حلهای پرداخت سود متناسب با امکانات مردم مناطق مختلف
اما انتظارات موسسه از سرمایه گذارن :
1) وفاداری به برنامه مالی که زمینه موفقیت شما را فراهم کرده است
2) افتخار کردن به مشارکت در برنامه سوددهی پالینور و لذت بردن از موفق کردن دیگران
3) دوست داشتن خودتان٬ تجارتتان و ایده های برترتان

زمینه های کاری پالینور

اعتقاد ما بر صداقت است و براین اصل معتقدیم چون بهترین راه برای اعتماد صداقت است....
خیلی ها هستند که میگویند سودی که پالینور میده منطقی نیست و نمیشه ظرف یک سال سرمایه ما رو دو برابر کنه اما نمیپرسند که اصلا چه جاهایی سرمایه گذاری میکنه که این سود را میده.ما بر این شدیم که با گذاشتن مطالبی در زمینه کاری کمپانی به شما عزیزان کمک کنیم.با هم بررسی میکنیم.

BLUE CHIPS:
· سهام شرکت های بزرگ و معتبر در بازار بورس، مارک های تجاری شناخته شده و معروف در نوسانات بازار بورس دچار نوسان نمیشوند و در بدترین شرایط سودده هستند.
· سود تا 30% در ماه هم میرسد، مانند سهام وال مارت ،کوکاکولا، ژیلت، بارکشیر،هاتاوی . اکسون موبایل در آمریکا.
· در آمریکا شرکت هایی که (سرمایه مرکزی) آن ها بیش از ده میلیارد دلار باشد در این رده قرار میگیرند.
· این سهام بصورت عادی در بازار بورس عرضه نمیشود، برای خرید آن باید از سرمایه بالا، تخصص و اعتبار و روابط مناسب برخوردار باشید.

Barter Marekets:
· مبادله پایاپای کالا (تهاتر): اولین و قدیمی ترین روش مبادلات اقتصادی
· بازار تهاتری نوین:آغاز در سال1995
· عضویت شرکت ها وافراد، پرداخت حق عضویت و درصدی از هر معامله به بازار
· انجام معاملات پایاپای، بوسیله اعتباری که برات نامیده میشود.
· فعالیت در بیش از 100 کشور دنیا
· آمار منتشره از سوی انجمن بین المللی بازار تهاتری IRTA:حدود 2/3 تریلیون دلار از اقتصاد دنیا در سال2006
· 26 ژوئن 2007، هفتاد وششمین نشست سالانه بانک تهاتری بین المللی در باسل سوئیس.
· مزایا: افزایش ظرفیت تولید وفروش، کاهش میزان وابستگی فعالیت های تجاری به پول نقد، ایجاد بازارهای فروش و دسترسی به آنها، کاهش هزینه های اطلاع رسانی وتبلیغات، کاهش قیمت ها، امکان ورود کالاها در چرخه اقتصادی، کاهش هزینه معاملات.
· معروفترین بازارهای تهاتری دنیا: بازار تهاتری نیویورک، بازار تهاتری استرالیا، بازار تهاتری دبی.
Precious Metal Market(بازار فلزات گرانبها):
· کشف و استخراج معادن و نیز داد وستد این محصولات در بازار future market.
· نوامبر2007: اوراق مشارکت پروژه معدن طلای Witeatersrand
· آوریل 2008: مشارکت در استخراج مس با مشارکت شرکت آنتوفاگوستا شیلی.
(Exchange Traded Fund(ETF:
· تقلید رفتارهای شاخص Dow Jones و S&P500.
· ثبت تحت نظارت کمیسیون مبادلات سهام.
· اولین بار:SPY، سال1993 با استفاده از شاخص S&P500.
· در پایان سال2006: 359 شرکت ETF در بازار بین المللی،حدود 242میلیارد دلار جذب سرمایه.
حالا با یک حساب سر انگشتی به آنالیز برنامه ها میپردازیم:
فرض میگیریم شما 10000$ در پالینور سرمایه گذاری میکنید و پالینور سرمایه شما را فقط در 5 زمینه کاری فارکس(تا40%درماه) و میوچال فاند(تا40 50 %در ماه) وآنلاین بروکریج(15%) و بلوچیپ (30%) و بارتر مارکت(25-40%) تقسیم میکنه.اگه میانگین بگیریم میبینیم که پالینور حتی در بدترین شرایط از هر زمینه 20% سود میکنه.یعنی پالینور در هر زمینه 2000$ گذاشته و ماهانه 20% سود میکند یعنی 400$.
یعنی پالینور از 10000$ شما 2000$ سود میکنه(در هر زمینه بطور میانگین 400$)و به شما فقط 800$ میپردازه.
این مدیریت سرمایه پالینور میرسونه که روز به روز با جذب سرمایه های بالاتر بزرگ تر و جهانی تر میشه.
پالینور برای ماست.بهش افتخار کنیم.

سه‌شنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۸

تاثیرگذاری

درو.دی بی کران.دوست من تو هم میتونی تاثیر گزار باشی اگه و فقط اگه بخوای.قانون راز میگه چه فکر کنی که میتونی چه فکر کنی که نمیتونی در هر دو صورت حق با توئه.اگه فکر میکنی که نمیتونی تاثیر گزار باشی مطلب زیر را چندین بار بخوان و اگر هم که فکر میکنی تاثیر گزاری مطلب زیر را چندین بار بخوان تا تاثیر گزاریت چند برابر بشه.
حتما این ضرب المثل راشنیده اید که (( با یک گل بهار نمی شود)) . بسیاری از افراد با بیان این ضرب المثل تلاش برای بهتر کردن وضع دنیا و کمک به مردم را کاری بیهوده می پندارند و از هرگونه تلاشی در این راستا خودداری میکنند و در دنیا فقط نقش نظاره گر را ایفا میکنند . اما آیا این نظر درست است ؟ و آیا به این خاطر که حل تمام مسائل دنیا از دست ما خارج است , نباید کاری بکنیم ؟ می خواهم داستانی را برای شما تعریف کنم که شاید جواب این سوال را در آن بیابید :
یک روز صبح زود مردی دانشمند و فرزانه برای قدم زدن به کنار ساحل رفت . زمانی که به ساحل نزدیک می شد مرد جوانی را دید که خم می شود و از روی زمین چیزهایی بر می دارد و خیلی آرام آن را به اقیانوس پرتاب می کند .نزدیکتر که رفت دید آن چیزها ستاره دریایی هستند . مرد دانشمند کنجکاو شد و به جوان نزدیک شد و از او پرسید: جوان چه میکنی ؟ جوان پاسخ داد: آفتاب بالا آمده و مد دریا دارد فرو می نشیند . اگر این ستاره ها در خشکی بمانند می میرند . مرد دانشمند گفت : اما جوان ساحل دریا کیلومترها طول دارد ومیلیونها ستاره دریایی در کنار آن از آب بیرون مانده اند ممکن نیست که بتوانی تاثیری داشته باشی . جوان مودبانه به حرفهای دانشمند گوش کرد و سپس خم شد و ستاره دیگری را برداشت و به دریا پرتاب کرد و به مرد دانشمند گفت : برای آن یک که موثر بود . مرد دانشمند از این جواب متعجب و آشفته شد . و پس از مدتی فکر به ماهیت اصلی عمل مرد جوان پی برد . مرد جوان با آن کارش تصمیم گرفته بود که تنها نظاره گر گذر زمان نباشد . بلکه تصمیم گرفته بود در جهان عامل , فاعل و منشا اثر باشد .
عمل آن مرد جوان بیانگر چیزی اساسی برای تک تک ماست . ما همگی توانایی اثر گذاری را داریم . اگر ما بتوانیم مانند آن مرد جوان به این موهبت پی ببریم , با قدرت بینشمان صاحب نیروی شکل بخشی به آینده مان می شویم . و این چالشی برای من و شماست . هر کدام از ما باید ستاره دریایی خود را بیابیم و اگر هر کدام از ما ستاره خود را خوب و خردمندانه پرتاب کنیم تردیدی ندارم که سالهای آینده جای خوبی برای زندگی خواهد بود .
به خاطر بسپارید بینش بی عمل صرفآ یک رویاست و عمل بی بینش صرفآ وقت گذرانی است . بینش به همراه عمل است که می تواند دنیا را دگرگون کند .

پنجشنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۸

مانع پیشرفت شما!!!!

يکروز وقتى کارمندان يک اداره به اداره رسيدند، اطلاعيه بزرگى را در تابلوى اعلانات ديدند که روى آن نوشته شده بود: »ديروز فردى که مانع پيشرفت شما در اين شرکت بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشييع جنازه که ساعت 10 در سالن اجتماعات برگزار مى‌شود دعوت مى‌کنيم«
يکروز وقتى کارمندان يک اداره به اداره رسيدند، اطلاعيه بزرگى را در تابلوى اعلانات ديدند که روى آن نوشته شده بود: »ديروز فردى که مانع پيشرفت شما در اين شرکت بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشييع جنازه که ساعت 10 در سالن اجتماعات برگزار مى‌شود دعوت مى‌کنيم«در ابتدا، همه از دريافت خبر مرگ يکى از همکارانشان ناراحت مى‌شدند امّا پس از مدتى، کنجکاو مى‌شدند که بدانند کسى که مانع پيشرفت آنها در اداره مى‌شده، که بوده است. اين کنجکاوى، تقريباً تمام کارمندان را ساعت 10 به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعيت زياد مى‌شد هيجان هم بالا مى‌رفت. همه پيش خود فکر مى‌کردند: «اين فرد چه کسى بود که مانع پيشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد!«کارمندان در صفى قرار گرفتند و يکى يکى نزديک تابوت مى‌رفتند و وقتى به درون تابوت نگاه مى‌کردند ناگهان خشکشان مى‌زد و زبانشان بند مى‌آمد. آينه‌اى درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه مى‌کرد، تصوير خود را مى‌ديد. نوشته‌اى نيز بدين مضمون در کنار آينه بود:
« تنها يک نفر وجود دارد که مى‌تواند مانع رشد شما شود و او هم کسى نيست جز خود شما »
شما تنها کسى هستيد که مى‌توانيد زندگيتان را متحوّل کنيد. شما تنها کسى هستيد که مى‌توانيد بر روى شاديها، تصورات و موفقيت‌هايتان اثر گذار باشيد. شما تنها کسى هستيد که مى‌توانيد به خودتان کمک کنيد.زندگى شما وقتى که رئيستان، دوستانتان، والدين‌تان، شريک زندگيتان يا محل کارتان تغيير مى‌کند، دستخوش تغيير نمى‌شود. زندگى شما تنها فقط وقتى تغيير مى‌کند که شما تغيير کنيد، باورهاى محدود کننده خود را کنار بگذاريد و باور کنيد که شما تنها کسى هستيد که مسئول زندگى خودتان مى‌باشيد. مهمترين رابطه‌اى که در زندگى مى‌توانيد داشته باشيد، رابطه با خودتان است. خودتان را امتحان کنيد. مواظب خودتان باشيد. از مشکلات، غيرممکن‌ها و چيزهاى از دست داده نهراسيد. خودتان و واقعيتهاى زندگى خودتان را بسازيد

موقعیت فیزیکی پالینور از روی نقشه گوگل

شما میتوانید از لینک های زیر نقشه جغرافیایی کمپانی را ببینید.
عکس 1
عکس 2
عکس 3
عکس 4
عکس 5

چهارشنبه، شهریور ۱۱، ۱۳۸۸

آرادی مالی چیست؟

شغلتان چیست؟ آیا از نظر مالی بی­نیازید؟ آیا آزادی مالی دارید؟
این دو مقوله با هم متفاوتند. اکثر مردم برای به دست آوردن پول در زندگی "زمان" خود را معامله می­کنند. آن­ها زمان می­دهند و پول می­گیرند. یک معلم به ازای ساعات تدریسش حقوق می­گیرد و یک پزشک به ازای ساعات معاینه­ی بیماران. هرچه وقت بیشتر، پول بیشتر.
شغلتان چیست؟ آیا از نظر مالی بی­نیازید؟ آیا آزادی مالی دارید؟
این دو مقوله با هم متفاوتند. اکثر مردم برای به دست آوردن پول در زندگی "زمان" خود را معامله می­کنند. آن­ها زمان می­دهند و پول می­گیرند. یک معلم به ازای ساعات تدریسش حقوق می­گیرد و یک پزشک به ازای ساعات معاینه­ی بیماران. هرچه وقت بیشتر، پول بیشتر.
به این ترتیب، در چنین وضعی اگر کسی بخواهد دریافتی خود را افزایش دهد، باید ساعات بیشتری را به کار اختصاص دهد و یا کار را فشرده­تر کند. در حالت اول وقتی که باید پول­ها خرج شوند، باید به کار اختصاص یابد و در حالت دوم کبفیت کار پایین می­آید.
یک معلم، یک پزشک، یک تعمیرکار اتوموبیل و ... حتی یک فروشنده­ی لباس در این مورد با هم تفاوتی ندارند؛ حتی اگر میزان پول دریافتی­شان در قبال ساعات کار تفاوت قابل توجه داشته­باشد. زمان بیشتر یا کار فشرده­تر، پول بیشتر! حال اگر هرکدام از این افراد دو ماه کار نکنند، چه می­شود؟ درآمدشان قطع می­شود!
این افراد ممکن است پول کافی داشته­باشند، ولی هرگز آزادی مالی ندارند.
آزادی مالی را این­گونه تعریف می­کنیم: اگر شما ۲ ماه سر کارتان نروید، درآمدتان قطع نشود یا کاهش نیابد.
چه­گونه می­توان به چنین وضعیتی دست یافت؟ راه حل این است: شما از زمان دیگران استفاده کنید! به عبارتی، به قول یک کارخانه­دار بزرگ آمریکایی دهه­ی ۱۹۶۰: "شما به جای این که از ۱۰۰٪ توان خودتان استفاده کنید، باید از ۱٪ توان صد نفر استفاده کنید!" مزیت این روش این است که شما هرگز نمی­توانید از ۲۰۰٪ توان یا زمان خود استفاده کنید؛ اما می­توانید از ۱٪ توان یا زمان ۲۰۰ نفر سود ببرید! در متون تخصصی اقتصادی، سه راه برای دست­یابی به این منظور وجود دارد. کمی فکر کنید ... چه راه­هایی؟
حتماً چند را به ذهنتان رسیده. اولین راه این است که شما منشأ تولید باشید و مثلاً یک کارخانه داشته­باشید. یا مثلاً یک پزشک باشید و یک بیمارستان یا کلینیک "تأسیس" کنید. یا یک معلم باشید و به جای درس دادن و حقوق گرفتن و در نتیجه کسب درآمد به نسبت ساعات کار، خودتان یک مدرسه افتتاح کنید و معلمان دیگر را استخدام کنید. صاحب یک کارخانه، مدرسه یا بیمارستان می­تواند همیشه در محل کار خود حضور نداشته­باشد و درآمدش قطع نشود. چرا؟
فرض کتید که 300 نفر در یک کارخانه روزی 8 ساعت کار می­کنند. به این ترتیب با یک حساب ساده مشخص می­شود که اگر درآمد کارخانه را نتیجه­ی ساعات کار کارگران بدانیم، درآمد یک ساعت از کار روزانه­ی هرکس نصیب کارگر و درآمد 7 ساعت بقیه نصیب صاحب اصلی کارخانه می­شود. به عبارت دیگر اگر ساعت کاری شخص صاحب کارخانه 0 باشد، در یک روز کاری به اندازه­ی 7* 300 یعنی 2100 ساعت درآمد کسب کرده­است. و این یعنی آزادی مالی.
با وجود این، دست­یابی به آزادی مالی از این راه اصلاً آسان نیست. نخست این که شما باید سرمایه­ی بسیار بالایی داشته­باشید که هرکسی ندارد. علاوه بر آن، دست­یابی به آزادی مالی از این راه نیازمند هوش اقتصادی، شناخت بازار، مدیریت علمی و ... است که هریک گاو نر می­خواهد و مرد کهن. با داشتن همه­ی این­ها نیز در بازار رقابت، ممکن است در نهایت شکست بخورید و ورشکست شوید. از این رو اگرچه این راه می­تواند به آزادی مالی برسد ریسک بالایی نیز دارد.
هم­چنین بدیهی است که در آغاز کار که همه­چیز به روال خود نیفتاده، حضور شما الزامی است. شما باید شخصاً به اندازه­ی چند نفر کار کنید. کارخانه­تان را طوری مدیریت و تأسیس کنید تا در آینده بدون حضور شما به راهش ادامه دهد و شما را به آزادی مالی برساند.
این راه، نخستین راه رسیدن به آزادی مالی است؛ اما تنها راه نیست. راه دیگری به ذهنتان می­رسد؟
کلید بسیاری از موفقیت­های ما در درک درست این موضوع نهفته­است. آزادی مالی را تعریف کردیم و درباره­ی اولین راه رسیدن به آن صحبت کردیم.
راه دوم چیست؟ راه دوم در متون اقتصادی selective trading نامیده می­شود. معنای آن در صورت کلی سرمایه­گذاری در یک زمینه­ی شناخته­شده و پرسود است که قبلاً امتحان خود را پس داده و نیاز نیست که شما برای اثبات آن زحمت زیادی بکشید.
مثلاً فرض کنید که نمایندگی MC Donald را در تهران به شما واگذار کرده­اند. شما سرمایه گذاری می­کنید. لیست غذا مشخص است؛ دکوراسیون مشخص است؛ حتی رنگ لباس کارکنان هم مشخص است. به این ترتیب شما خواهید توانست با زحمتی کم­تر از مورد قبلی، و البته با ریسک کم­تر به آزادی مالی برسید. به این ترتیب که اگر بتوانید رستوران MC Donald یا مثلاً نمایندگی SONY را در تهران افتتاح کنید، می­توانید مطمئن باشید که چند ماه بعد آزادی مالی دارید و می­توانید بدون کاهش درآمد، یک ماه کارتان را ترک کنید! چرا که غیر از ساعات کاری خودتان، ساعات کاری کارکنانتان و نیز کل ساعات کاری کارکنان شرکت در سراسر جهان و تبلیغات شرکت در طول تاریخ برای شما درآمد به هم­راه خواهد داشت.
سرمایه­گذاری در بورس، بانک و سرمایه­گذاری صرف در کمپانی ­palinure نیز از همین دسته است. شما پولی می­گذارید؛ شرکت برای شما کار می­کند و بدون این که شما وقتی صرف کنید، درآمد خواهید داشت. پس چرا همه همین کار را نمی­کنند؟
چون رسیدن به آزادی مالی از این راه سرمایه­ی بسیار بالایی می­خواهد. میزان این سرمایه اگرچه از مورد اول کم­تر است، به نوبه­ی خود بسیار بسیار بالاست. برای سرمایه­گذاری در بورس، بانک و حتی palinure نیز اگر بخواهید درآمدتان آن­قدر باشد که از نظر مالی بی­نیاز شوید، سرمایه­ی بسیار بالایی باید بگذارید تا مثلاً سود ماهانه­تان به مقداری باشد که خودتان را "بی­نیاز" تلقی کنید. علاوه بر آن، هم­چنان که می­دانید، گرفتن امتیاز نمایندگی شرکت­های بزرگ، مطرح و شناخته­شده نیاز به روابط خاصی دارید و به هرکس داده­نمی­شود. می­گویید نه؟ امتحان کنید و ببینید که آیا می­توانید نمایندگی KFC در تهران را بگیرید؟!
این هم از راه دوم. حال برای کسی که نه سرمایه­ی آن­چنانی دارد، نه روابط خاصی دارد، نه حتی در رشته­ی خاصی متخصص است چه راهی می­ماند؟ آیا این فرد باید برای همیشه از رؤیای دست­یابی به financial freedom دست بکشد؟
راه حل، ایجاد یک شبکه و استفاده از آن است.
به نظر من درک کامل این مفهوم و معنای آن برای هرکس که در جریان سرمایه­گذاری در پالینور قرار می­گیرد ضروری است. هدف اصلی ما از پالینور، دست­یابی به آزادی مالی است. در غیر این صورت از ابزار قدرتمندمان درست و کامل استفاده نکرده­ایم و در نهایت نیز تغییر مهمی در زندگی­مان ایجاد نخواهد شد. فوقش چند نفر را معرفی می­کنیم، چند یود 15% در ماه دریافت می­کنیم و مثلاً یک اتوموبیل هم می­خریم. این، یعنی هدر دادن ظرفیت و توانایی سیستم پالینور و یعنی از دست دادن یک فرصت استثنایی در زندگی.

دو راه رسیدن به آزادی مالی را برشمردیم. سومین راه استفاده از شبکه­های انسانی مبتنی بر معرفی افراد به صورت باینری است. به عبارتی Network Marketing و Network Investment. چرا؟ به پالینور خودمان نگاه کنیم:
شما در آغاز کار مبلغی سرمایه­گذاری می­کنید که در ازای آن سود خواهید گرفت. مطمئناً این مبلغ شما را به آزادی مالی نمی­رساند؛ مگر آن که از سیستم مبتنی بر شبکه­ی کمپانی استفاده کنید.
اگر شما یک نفر به سمت چپ و یک نفر به سمت راست خود معرفی کنید و آن­گاه سازمان خود را مدیریت کنید، یعنی به این دو نفر اطلاعات لازم را بدهید؛ مشکلاتشان را حل کنید؛ پاسخ پرسش­هایشان را بدانید و قدرت رهبری را یاد بگیرید و اجرا کنید، آن­ها هم سازمان خود را خواهند ساخت و روزی می­رسد که دیگر نیازی نیست شما کاری انجام دهید. اگر یک ماه هم از کار خود فاصله بگیرید، سازمان شما به کار ادامه می­دهد و درآمد شما کم نمی­شود. چرا که مثلاً اگر 100 نفر در سازمان شما مشغول کار باشند و روزی 2 ساعت کار کنند، از آن­جا که سود جذب سرمایه­ی آن­ها به شما هم می­رسد، اگر خودتان هیچ وقتی صرف نکنید، گویی روزی 200 ساعت کار کرده­اید!
معنای آزادی مالی (Financial Freedom) دقیقاً همین است.
دقت کنید: رسیدن به آزادی مالی با سیستم قدرتمندی مانند پالینور به طور متوسط 6 ماه طول می­کشد. در این مدت، مانند کارخانه­داری که تازه یک کارخانه تأسیس کرده، باید کار را جدی بگیرید و برای ساختن سازمانتان تلاش کنید. خوبی قضیه در این است که اولاً این کار بسیار ساده است؛ چرا که قدم­های لازم قبلاً دقیقاً طراحی شده و شما از موهبت داشتن یک لیدر برخوردارید؛ در نتیجه کافی است پایتان را در جای پای قبلی قرار دهید و پیش بروید. ثانیاً ابزار شما –پالینور- بسیار قدرتمند است و کار شما را بسیار ساده­تر می­کند. چرا که هرکس می­داند با ورود به این سرمایه­گذاری، در بدبینانه­ترین حالت چیزی از دست نمی­دهد و حتی اگر برای هیچ کاری هم وقت نگذارد، سود ماهیانه­اش را دریافت می­کند که به خودی خود بیشتر از درآمد اکثر شغل­هاست.

خلاصه:
آزادی مالی: بدین معنی است که درآمد شما وابسته به ساعات کاری­تان نباشد و اگر یک ماه کارتان را بی­خبر کننار بگذارید، درآمدتان کاهش نیابد. به این منظور شما باید از ساعات کاری دیگران نیز سود ببرید.
در علم اقتصاد، سه راه برای رسیدن به آزادی مالی وجود دارد:
1- Traditional method : مثلاً تأسیس یک کارخانه. که ریسک بالایی دارد و نیازمند سرمایه­ی کلان است.
2- Selective Trading : به معنی پیاده کردن و استفاده از یک مدل موفق و امتجان پس داده. ریسک کم­تری دارد؛ اما نیاز به سرمایه­ی بالا و نیز روابط ویژه دارد؛ مانند گرفتن نمایندگی یک شرکت موفق.
3- Network: به معنی استفاده از قدرت شبکه­ی انسانی. ریسک پایین­تری دارد و نیاز به سرمایه­ی بسیار کمی دارد. در نتیجه برای آن­ها که سرمایه­ی بالا یا روابط خاصی ندارند، بهترین گزینه است.

حقیقت سایت پالینور

شما میتوانید وارد سایت http://whois.domaintools.com/ شوید و سایت کمپانی را وارد کنید.این سایت موقعیت فیزیکی و اینترنتی تمامی سایت ها را نشان میدهد.حتی میتوانید موقعیت ip خود را از اینترنت در آورید.
لینک تحقیق ما http://whois.domaintools.com/75.126.171.174

شنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۸۸

بینش

زمانی کسی گفته بود بهتر است به آینده مان بنگریم چون قرار است بقیه عمرمان را درآن بگذرانیم .این جمله ممکن است برای بسیاری از افراد کلماتی بیش نباشد چون خودشان را در زمان حال گرفتار کرده اند یا درباره آینده رویا پردازی میکنند ولی دست روی دست می گذارند و یا رویاهاشون در بهترین شکل مبهم و در بدترین شکل دست نیافتنی می باشد. اما این تصویر درباره آینده اشتباه است . ما دراینجا می خواهیم بدانیم که چرا تجسم ما از آینده چه درباره ملتها و یا مردم و یا شرکتمان و درباره خود ما که می خواهیم در این دنیا موثر باشیم تجسمی مهم و حتی اساسی است .
داشتن دیگاهی متضاد و مثبت نسبت به آینده در شرایط بحرانی بسیار عاقلانه است . لازم است در مواقع بحرانی درباره آینده فکر کنیم رویا پردازی کنیم و به آن تجسم ببخشیم . در واقع دیدگاه من این است که داشتن بینش مثبت نسبت به آینده شاید نیرومند ترین انگیزه تحول من و شما باشد.
محقق هلندی فرد پولاک در کتاب خودش به نام ((تصویر آینده )) به رابطه میان تصویر ملتها از آینده شان و سرنوشت آنها علاقه زیادی داشت . مسئله ای مه او مطرح کرد این بود :(( آیا تصویر مثبت یک ملت از آینده پی آمد موفقیت آن ملت است . یا موفقیت یک ملت پی آمد تصویر مثبت آن ملت از آینده است )) برای یافتن پاسخ این مسئله او سرنوشت ملتهای زیادی خواه باستانی و خواه معصر را بررسی کرد . او میخواست بداند که این ملتها چقدر نسبت به آینده شان دید مثبت داشتند و چقدر به آمال و آرزوهایشان دست پیدا کردند .
پولاک در تحقیقاتش به این نتیجه رسید که کشورهای موفق ابتدا با رویا آغاز کردند و. سپس آن را به چیزی مهم تر و قوی تر تبدیل کردند (بینش) بینش نتیجه رویا و عمل است . بینش های مهم مقدم بر موفقیتهای مهم است . ابتدا رهبران پنداره محکمی از آینده نشان می دادند بعد جوامع این پنداره را می پذیرفتند واز آن حمایت می کردند بعد آنها با همکاری هم آن پنداره را تحقق می بخشدیدند. امروزه قدرت بینش را در تمام دنیا می توان دید . بسیاری از ملتها وقتی راه صعودشان را به عظمت آغاز کردند نه منابع مهمی داشتند نه جمعیت قابل قبول یا حتی برتری استراتژیک . آنچه آنها داشتند بینش عمیق نسبت به آینده شان بوده است و علت اصلی موفقیتشان این بوده است . ملتهای بینش مند موفق ترند و ملتهای بدون بینش ضعیف تر.پس تو ای پالینوری موفق بینشی داشته باش تا تبدیل به اجسام کنی.این بینش ماست که ما را تا جایی که هست به پیش میبرد.پس بیایید بینش محکمی داشته باشیم.

چهارشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۸

به من قول بده که ..

به من قول بده که می توانی :
- با خودت مهربان باشی .
- یک لحظه را برای فکر کردن به خودت در نظر بگیری .
- شاد و خشحال باشی .
- سه آرزو داشته باشی .
- موقع کار و فعالیت متوجه خودت باشی .
- به آینده نگاه کنی و ببینی زیبا هستی .
- قوی و محکم باشی .
- روح و روانت را پرورش دهی .
- به دنبال وحی و الهام باشی .
- به یک موزیک زیبا گوش کنی .
- پری داستانها را باور داشته باشی .
- این واقعیت را درک کنی که بعضی مواقع رویاها به واقعیت می پیوندد.
- باور داشته باشی که فرشته ای داری که از تو محافظت می کند.
- درخشش و گرمی نور خورشید را به صورت خود احساس کنی .
- بخندی و درصدد خنداندن دیگران باشی .
- همواره امیدوار باشی .
- هر آنچه را دوست داری با تمام وجودت دوست داشته باشی .
- ومهم تر از همه این که : به من قول بدهی آن طور باشی که دوست داری من برای تو باشم .

دوشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۸

پرواز کن

پرواز کن ...در یک لحظه همه چیز می تواند دگرگون شود ...وزش باد را بروی شانه هایت احساس کن ...در یک چشم برهم زدن می توانی دنیا را در اختیار خود درآوری...پس گذشته را به فراموشی بسپار...آیا می شنوی که نیرویی تو را فرا می خواند ؟ ...آیا آن را در روح خود احساس می کنی ؟ ...آیا می توانی به این رویا اعتماد کنی ؟ ...پس آن را تحت کنترل خود در آور...پرواز کن ، آن بخش از وجودت را که نهان کرده ای نمایان کن ...تو می توانی بدرخشی ...دلایل کارهایی که در زندگی قادر به انجام آنها نبودی را فراموش کن ...و دوباره تلاش را آغاز کن ...زیرا اکنون زمان متعلق به توست ...
زمانی برای اوج گرفتن ...تمامی نگرانی هایت را در جایی دیگر به دور بریز ...رویاهایت را درک کن و به دنبالش باش ...قبل از آن که زمان بگذرد و هنگامی که می خواهی به آن برسی ،ببینی دیگر چیزی باقی نمانده ...و در جهان احساس پوچی کنی ...زمانی که افسرده و دلتنگ هستی و احساس تنهایی می کنی ...و فقط می خواهی به جایی فرار کنی ...به خودت اعتماد کن و مایوس نشو...تو می دانی که بهتر از هر شخص دیگری هستی ...پرواز کن ، آن بخش از وجودت را که پنهان کرده ای نمایان کن تومی توانی بدرخشی دلایل کارهایی که در زندگی قادر به انجام آنها نبودی را فراموش کن و دوباره تلاش را آغاز کن زیرا اکنون زمان متعلق به توست زمانی برای اوج گرفتن در یک لحظه همه چیز می تواند دگرگون شود .
باور کن تو هم میتوانی آزادی مالی داشته باشی.

آیا این تجارت به درد من میخوره؟!!!

درودی بی کران به تمام دوستان خوبم.هی یک لحظه فکر کن.البته بهتره که چشماتو ببندی و فکر کنی.به هدفات.به هدف هایی که اگر سقفی وجود نداشت دوست داشتی چه چیزهایی مال تو باشه...البته اینم بگم بهتره نگران بقیه آدما نباشی.به اندازه همه مردم دنیا برکت و موفقیت وجود داره.پس فکر میکنیم.....چقدر جالب.
من میخوام بی ام و ۶۳۰ داشته باشم...میخوام یک ویلا تو سواحل هاوایی داشته باشم که استراحت کنم...من میخوام خانوادمو خوشبخت کنم...آره..چه ایرادی داره...همسرم، بچه هام، پدرو مادرم، دوستانم و هزاران رویا و هدف دیگه که همه ما داریم.اما چه جوری؟؟؟میشه بهش برسم.با ماهی ۴۰۰هزار تومان یا حتی با ماهی ۴ میلیون تومان.نه دوست من.بحث ما فراتر از این حرف هاست.
آیا فقط یک رویای قشنگه یا یک هدف که براش اشتیاق سوزان داریم؟؟؟دوست من! اگه هدفت ساختن یک بیمارستان بسیار مجهز برای کسانی است که بی بضاعت هستند خیلی عالیه...اما اگر زمان رسیدن بهش برات مهم نباشه بهتره حتی حرفشم نزنی...من چه جوری میتونم بگم من این چیزا رو میخوام اما زمانشو نمیدونم.نمیدونم کی ماشین میخرم اما میخرم.نمیدونم کی خانه میگیرم و مستقل میشم اما میگیرم.شاید ۱ سال دیگه شاید ۲ سال دیگه شاید ۵۰ سال دیگه.اما بالاخره میخرم.!!!!!!
همه ما هدفای بزرگ و قابل احترامی داریم اما میدونی در این تجارت حداقل حداقل داشتن ۲ چیز ضروریه...میدونی چیه؟ ۱.داشتن یک رویا و ۲.گذاشتن حداقل هفته ای ۱۴ ساعت.خیلی ساده ست.اگر من هدفم خیلی بزرگه پس باید قدم های بزرگ تری بردارم.من نمیتونم با گذاشتن هفته ای ۲ مشاوره حرف از آزادی مالی بزنم.من نمیتونم با گذاشتن روزی ۳۰ دقیقه حرف از ساختن سازمان و تیم کاری بزنم.اما باور کن.این تجارت زندگی خیلی ها رو عوض کرده.بهم اعتماد کن.اگه باورش برات سخته میتونی متن سمینار رندی در دبی که برای پالینور ما بود را بخونی.
مهم اینه که به خودت اعتماد کنی و کارتو جدی بگیری و به تجارتت متعهد باشی.

جمعه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۸

من انسان زیبای دیگری شده ام

سلام دوستان.امروز یک مطلب قشنگ انگیزشی را را با هم مرور میکنیم که از سخنان دکتر ازمندیان است.امروز تصمیم خود را گرفتم و به این باور رسیدم که من می توانم انسان بزرگی شوم و دنیا را عوض کنم .امروز من انسان زیبای دیگری هستم .پر از امید,قدرت و ایمان .من قدرت فراوانی در خود احساس می کنم .من خدا را در تمام سلولهای بدن خود حس می کنم و او این قدرت را به من می دهد که به هر چه بخواهم برسم .
من به قدرت و تواناییهای خود ایمان دارم.من احساس قدرت ,سرعت و حرکت می کنم .به خود اعتماد دارم و موفق می شوم...اعتماد به نفس من مرا جذاب و محبوب میکند.
احساس من عالی است .احساس من عشق و توانمندی است .من فرشته زیبای درونم را از اسارت همه زنجیرهای بدبینی ,منفی نگری و دشمنی ,ناتوانی و ناامیدی آزاد کردم و کاملا رها هستم تا به هر آنچه که بخواهم برسم و البته ایمان دارم که خواست خداوند انجام میشود چرا که او بهترین ها را برای من میخواهد. من تمام خستگیها ,ناکامی ها و ناامیدی های گذشته ام را رها می کنم تا افکار مثبت و سازنده آزادانه به ذهن من جاری شوند.افکار جدید من شگفت انگیز و پر ثمرند.
با بخشش دیگران خود را از بند کینه ها و کدورتها آزاد می کنم و آرام و رها می شوم .
در زندگی همیشه رخدادها مطابق تصور من نیست .لیکن من به روند زندگی اعتماد دارم که از من حمایت می کند و عالی ترین خیر و صلاحم را به من هدیه می کند.من شکوه آینده ام را در فراروی خود می بینم .پس هرگز خود را با کسی مقایسه نمی کنم و بر این باورم که توانایی اینکه از همه بالاتر روم را دارم .من به خود افتخار میکنم به آنچه که هستم و آنچه که خواهم بود.من روز به روز به دانش و تخصص خوداضافه می کنم و در جهت افزایش مهارتهای مختلف خود گام بر می دارم.من از انسانهای موفق الگوبرداری می کنم .
من انسان زیبای دیگری شده ام.

چهارشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۸

چه حسی داری؟!!!

اگر می خواهی ببینی که دیگران نسبت به تو چه احساسی دارند,ببینید خود چه احساسی نسبت به خود دارید.زیرا دیگران وقتی در تو نگاه میکنند, نسبت به تو آن احساسی را دارند, که تو نسبت به خود داری .

قدرت اعتماد به نفس

عمیق ترین ترس ما این نیست که ناتوان هستیم .
عمیق ترین ترس آن است که مابیش از اندازه نیرومندیم .نور ماست ,نه تاریکی مان که مارا میترساند.
ما از خودمان می پرسیم ,من که هستم که درخشان ,محشر, با استعداد و عالی باشم .
در واقع ,ما که هستیم که این چنین نباشیم.
تو فرزند خداوندی .
نقش کوچک بازی کردن تو خدمتی به دنیا نمی کند.
شانه خالی کردن در هیچ جا معنایی ندارد,درنتیجه ,دیگران از اینکه اطراف شما هستند احساس ناامنی نمیکنند.
ما زاده شده ایم تا عظمت خداوند را که در درونمان است آشکار سازیم.
این شکوه تنها بعضی از ما نیست ,بلکه در همه ما وجود دارد.
همین که به نور خودمان اجازه درخشیدن دهیم ,ناخودآگاه به دیگران اجازه می دهیم این کار را تکرار کنند.
وقتی که از ترس هایمان رهایی یاببیم ,وجودمان ,به طور خودکار,دیگران را آزاد می سازد.
نلسون ماندلا.

یکشنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۷

اگر محبت کنید

اگر محبت کنید مردم شما را به داشتن انگیزه های نادرست متهم میکنند، با این وجود محبت کنید.کار نیکی را که امروز برای مردم انجام میدهید فردا فراموش میکنند، با این وجود به مردم نیکی کنید.اگر در معاملات خود درستکار و امین باشید مردم سر شما کلاه میگذارند، با این وجود درستکار و امین باشید.
آنچه را شما سال ها برای بنای آن جستجو کرده اید شخصی یکروزه نابود میکند، با این وجود بنا کنید.مردم اغلب به ناحق قضاوت میکنند و غیر منطقی و خود محور هستند، با این وجود آنها را ببخشید.حتی وقتی بهترین های خود را به دنیا میدهید باز هم گله میکنند که کافی نیست! با این وجود همیشه بهترین خود را بدهید.اگر آزادی مالی را هدیه بدهید میگن به فکر خودشه اما بازم هدیه بدهید.با یاد آورید که با وجود تمام برداشت های مردم، برداشت نهایی سنجش خداوند است و بس.

یکشنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۷

سمینار رندی گیج

همانطور که میدانید سمینار رندی تقریبا ۲ ماه پیش با حضور لیدرهای ایرانی در دبی برگزار شد که ترجمه سمینار را در وبلاگ های زیادی مطالعه فرمودید...این متن بسیار بسیار زیبا انقدر با اهمیت بود که بد ندانستم آنرا در وبلاگ پست کنم...جا داره یک تشکر ویژه بکنم از وبلاگ Mypalinure که زحمات زیادی را در رابطه با ترجمه پیام های کمپانی انجام میدهند(خبر خوشی هم که برای شما خوبان دارم این است کهCD سمینار دبی به زودی در اختیارتان قرار میگیرد...با ما همراه باشید.
نوامبر 2008، هتل متروپولیتن پالاس دوبی، ساعت 9 شب
مجری: در این‌جا از آقای گیج دعوت می‌کنیم ...
رندی گیج به روی صحنه می‌آید. همه‌ی حاضران برمی‌خیزند و به مدت 45 ثانیه‌ی مداوم دست‌می‌زنند. رندی یک لیوان آب می‌نوشد و شروع می‌کند:
حدود ساعت 8 بود، پنج‌شنبه شب، که تلفن زنگ زد. شاید بدانید که من در آن زمان یک رستوران داشتم. دوستم بود که گفت: شنبه عصر چی‌کاره‌ای؟ گفتم کار خاصی ندارم. گفت: ازت می‌خوام بیای خونه‌ی من. من تازگی یکیو ملاقات کردم که می‌خوام تو هم ببینیش.
رفتم پیشش و اون فرد رو ملاقات کردم. شروع کرد به حرف زدن درباره‌ی پول در آوردن. فکر می‌کنم Amways بود. گفتم: «Amway؟! چی هست؟!» شروع کرد به کشیدن یه تعداد دایره و گفت اینا آدمن و من دارم از این راه پول در میارم! گفتم: «من تا حالا چیزی در این باره نشنیدم؛ ولی اگه واقعاً درباره‌ی پول درآوردنه، حتماً باید یه نگاهی بهش بندازم!» چون ما اون موقع پولی تو رستوران در نمیاوردیم. فقط داشتیم می‌جنگیدیم و واقعاً به پول نیاز داشتیم. خوب یه شب دیگه قرار گذاشتیم و اونو دیدم. این دفه یه دایره‌ی بزرگ اون بالا کشید و توش نوشت: «شما». بعد 5 تا دایره‌ی دیگه کشید و گفت: «تو این کارو به این 5 نفر معرفی می‌کنی؛ بعدش هر کدوم از اونا به پنج نفر دیگه و به این صورت تو 25 نفر داری؛ بعد 125 تا و بعد 625 تا و 3125 تا و 15625 تا». همین طور برای 45 دقیقه حرف زد؛ و البته قضیه نتورک Amway بود. من مبهوت این دایره‌ها شده‌بودم؛ چون رشد فوق‌العاده‌ای بود؛ تصاعدی. شاید بدونین که من اولش یه ظرف‌شور بودم. من در 16 سالگی ترک تحصیل کرده‌بودم. تحصیلات دانشگاهی نداشتم. هیچی درباره‌ی تجارت نمی‌دونستم. خانوادم بسیار فقیر بودن. واسه همینا این ایده‌ی نتورک مارکتینگ برام فوق‌العاده بود. بلافاصله بعد از صحبت‌ها من پذیرفتم و ثبت نام کردم؛ البته دوستم که منو معرفی کرده‌بود ثبت نامم کرد. من حدود 6 ماه با Amway کار کردم. در این مدت من 1 نفرو به کار وارد کردم؛ اونم هم‌اتاقیم بود؛ چون من بهش پول قرض دادم که بیاد تو کار! (خنده‌ی حضار). پول بهش قرض دادم که هروقت داشت بهم بده و اونم البته هیچ وقت نداد. در عرض یکی دو ماه هم‌اتاقیم دیگه کار نکرد؛ چون هنوز ثروتمند نشده‌بود! خوب ... من چی کار می‌تونستم بکنم؟ من هم از کار خارج شدم! چون تمام سازمانمو از دست داده‌بودم!
یکی دو ماه بعد یکی دیگه از دوستانم بهم تلفن زد. بهم گفت یه کاری داره عین Amway، فقط خیلی بهتر از اون! خوب من Amway رو دوس داشتم؛ این از اونم بهتر بود؛ پس من بلافاصله وارد شدم. تو این کمپانی جدید من 1 نفرو وارد کردم. همون هم‌اتاقیمو! به همون صورت ... بهش پول قرض دادم و اون وارد شد و پول منو نداد و ...! یکی دو ماه بعد هم اون از کار خارج شد. بعدشم من! و چند ماه بعد، یه دوست دیگه‌م به من زنگ زد ...
و چند ماه بعد، دوست دیگه‌ای به من زنگ زد. اون هم یه کاری داشت درست مثل قبلی و درست مثل Amway، فقط بهتر از اون! خوب البته منم باز بلافاصله وارد شدم و هم‌اتاقیمو هم وارد این کمپانی کردم؛ و البته هیچ کس دیگه‌ای رو هم نتونستم بگیرم. چند ماه بعدشم اول هم‌اتاقیم و بعدشم من کارو ول کردیم! شش ماه بعد، یه دوست دیگه‌ام ... عین همین ماجرا ... این یکی از همه بهتر بود! من وارد شدم ولی این بار هم‌اتاقیم وارد نشد. و البته من خیلی زودتر کارو ول کردم.
خوب ... چرا من اینارو دارم به شما می‌گم؟! می‌خوام بدونین که من در 5 سال اول کارم در نتورک مارکتینگ چه وضعیتی داشتم. من 5 سال پولمو از دست دادم. من محصول می‌خریدم؛ کتاب و CD می‌خریدم؛ آموزش می‌دیدم ... یعنی من پول خرج می‌کردم و خرج می‌کردم و خرج می‌کردم و هیچی در نمی‌آوردم. اون وقت، انگار یه چیزی به من الهام شد. از خودم پرسیدم: چرا من نمی‌تونم آدما رو وارد این کار کنم؟!
من تو این 5 سال، همه چیزو درباره‌ی نتورک مارکتینگ می‌دونستم. من تو این سال‌ها تلاش کردم همه‌ی مهارت‌ها رو یاد بگیرم ... که چه‌جوری با آدما ملاقات کنم؛ چه‌جوری پرزنت کنم؛ چه‌جوری جواب‌ها رو بدم. من خیلی ماهر شده‌بودم؛ رو وایت بردم دایره‌ها رو می‌کشیدم و ... می‌ونستم بیست یا سی نفرو ظرف یک ماه وارد کار کنم. و طبیعتاً فکر می‌کردم اگه بتونم این ماه بیست‌وپنج نفر و وارد کار کنم، ماه بعد 125 نفر خواهم داشت. ماه بعدش 600 نفر و 3000 نفر ماه بعد ... ولی این اتفاق نمیفتاد. چون 25 نفر ماه اول من، ماه دوم تبدیل می‌شد به 5 نفر! من فکر می‌کردم آخه چه اتفاقی واسه 20 نفر بقیه افتاد؟ اونا حتماً احمقن ... یا ترسوان ... یا تنبلن. پس آدمای جدیدی رو وارد می‌کردم و منتظر می‌موندم که ماه بعد 5 برابر بشن. ولی همون اتفاق میفتاد و اکثرشون از کار خارج می‌شدن. اه ... اینا هم احمقن؟ یا ترسو؟ یا تنبل؟! چشونه؟
بعد از 5 سال بود که یه انقلابی تو من ایجاد شد ... من فهمیدم راهی که دیگرانو با اون وارد کار می‌کنم، راهی نیست که اونا بتونن باهاش آدمای دیگه رو وارد کار کنن. و اون پرزنت‌های بزرگی که من رو وایت‌برد انجام می‌دادم، خیلی آدما نمی‌تونن انجام بدن. تازه فهمیدم که من باید یه سیستم داشته باشم که افرادم از اون پیروی کنن. یک سیستم گام به گام برای همه ... چه فارغ‌التحصیل دانشگاه باشن چه ترک تحصیل کرده‌ی دبیرستان؛ مثل من. چه دکتر باشن چه راننده تاکسی. چه گارسن باشن چه دندان‌پزشک. همه باید بتونن همون سیستمو پی‌گیری کنن. وقتی این موضوعو فهمیدم، اتفاق بزرگی برام افتاد ... باعث شد که به جای سخت کار کردن، هوشمندانه کار کنم. این باعث شد که من تو این تجارت به موفقیت برسم و به درآمدهایی برسم که خیلیا تو تمام عمرشونم نمی‌رسن. من اعتقاد دارم که نتورک مارکتینگ، جذاب‌ترین تجارته تو تمام دنیا؛ چون تنها تجارتیه که توش ...
من اعتقاد دارم که نتورک مارکتینگ، جذاب‌ترین تجارته تو تمام دنیا؛ چون تنها تجارتیه که توش من که دبیرستانو تموم نکردم، می‌تونم یه مولتی‌میلیونر بشم و به شیوه‌ی رؤیاهام زندگی کنم. من یه زندگی رؤیایی دارم که باید به شما بگم. من میلیون‌ها دلار در تنورک مارکتینگ در آوردم. من تو خونه‌ی رؤیاییم تو سیدنی استرالیا زندگی می‌کنم؛ من ماشین‌های زیبای اسپورتمو می‌رونم؛ من بهترین روابطو با اطرافیانم دارم و تمام زندگیمو هم براساس مهم‌ترین سرگرمیم، بیسبال بنا کردم. من تو چهار تیم مختلف بیسبال بازی می‌کنم. و در عین حال تجارتمو هم دارم.
تو این تجارت، تو حرفه‌ی نتورک مارکتینگ، شما می‌تونین انتخاب کنین که با جه افرادی کار کنین. می‌تونین ساعات کاریتونو انتخاب کنین. می‌تونین درمورد مالیات کلی سود ببرین و در کشورهای متفاوت تجارت خودتونو داشته‌باشین. شما امکان مسافرت دارین. و بالاخره من فکر می‌کنم که بزرگ‌ترین مزایای این تجارت این دوتان: یکی این که هیچ محدودیتی تو درآمد شما وجود نداره. شما تنها کسی هستین که میزان درآمدتونو تعیین می‌کنین. و دومی این که تو این کار، ما با کمک کردن به موفقیت دیگران، موفق می‌شیم. اینا باعث می‌شه که این کار شگفت‌انگیزترین کار دنیا باشه.
این برای من خیلی هیجان‌انگیزه و باعث افتخار منه که الآن این‌جا باشم باشم، در اولین کنفرانس لیدرشیپ شما؛ باعث افتخار منه که تو این اتاق با شما باشم؛ چون شما لیدرهایی هستید که کمپانی پالینور کشف کرده (تشویق حضار).
این لحظه‌ی بسیار هیچان‌انگیزیه در کار شما و در زندگی شما. برای همین من از شما می‌خوام که بیشترین استفاده رو از اون ببرین. به عنوان فردی که از یه خانواده‌ی خیلی فقیر شروع کرده و تونسته به موفقیت برسه، من رؤیایی رو که خیلی از شماها دارین می‌دونم. من مشکلات بسیاری رو هم که خیلی از شما دارین می‌دونم. شما یک سال تو این کار با این کمپانی بودین و بی‌شک کار ما مشکلات و چالش‌هایی داره. ولی من از شما می‌خوام که هرگز پا پس نکشین. هرگز رؤیاهاتونو فراموش نکنین. چون در کاری که شما انجام می‌دین این موضوع خیلی خیلی مهمه. خیلی آدما هستن که نیاز دارن به چیزی که ما داریم تو نتورک مارکتینگ. شما در این کنفرانس فوق‌العاده هستید در دوبی، یکی از ثروتمندترین جاهای تمام دنیا؛ در شرایطی که می‌دونین الان بحران اقتصادیه تو تمام دنیا. کمپانی‌ها دارن کارمنداشونو بیرون می‌کنن و مردم کارشونو از دست می‌دن. زمان سختیه. ما می‌تونیم با تجارت خودمون به اونا کمک کنیم. هیچ تجارتی تو دنیا از این بهتر نیست و من از شماها می‌‌خوام که این موقعیت فوق‌العاده‌ای رو که دارین ببینین تو این لحظه‌ی بحرانی از تاریخ دنیا؛ تا بیشترین استفاده رو ازش ببرین. چون باور من اینه که الآن، دو سال آینده مهم‌ترین سال‌ها در تاریخ نتورک مارکتینگ خواهد بود. این صنعت 60 ساله که بدون وقفه رشد کرده و قوی‌تر شده تا به جایی که امروز می‌دونین رسیده؛ می‌دونین که الآن بدترین شرایط اقتصادی دنیا در کل تاریخه و من فکر می‌کنم که ما در دو سال آینده می‌تونیم تو نتورک مارکتینگ بیشتر از کل تارخ 60 ساله‌ی نتورک مارکتینگ، میلیونر بسازیم. من فکر می‌کنم که الآن وقتشه؛ و برای همین خیلی هیجان‌زدم از این که این شانسو دارم که امشب با شمام و این فکرامو به شما می‌گم.
خوب ... ما باید چی‌کار کنیم که به مشکلات غلبه کنیم و به موفقیت برسیم؟ یکی از مهم‌ترین چیزها، تعهده. این یک کار 2 تا 4 ساله‌ست؛ شما لیدرهای کمپانیتو هستید و خیلی از شما 1 سال تو این کار بودین که من فکر می‌کنم زمان خیلی کمیه. این یه که 2 تا 4 ساله‌س برای این که تو این کار به آزادی مالی برسین. من می‌دونم که این زمان خیلی طولانی به نظر می‌رسه؛ ولی با تجارت سنتی مقایسه‌ش کنین. تو تجارت معمول، سی یا چهل سال طول می‌کشه که شما بخواین موفق بشین؛ ولی این‌جا می‌تونین این کارو دو، سه یا چهار ساله انجام بدین. خیلی از آدما سی یا چل سال یه کاریو می‌کنن و هنوز موفق نیستن؛ هنوز ثروتمند شمرده نمی‌شن و هنوز مشکلات اقتصادی زیادی دارن. واسه همین یه تعهد دو تا چهار ساله یه فرصت فوق‌العاده‌س؛ بهتر از هر چیزی تو دنیا.
نکته‌ی مهم دیگه بعد از این تعهد، اینه که ...
دومین چیز بسیار مهم اینه که از یه سیستم پیروی کنین. اگه نوارهای منو گوش داده‌باشین یا از کتاب‌ها و فیلم‌های من استفاده کرده‌باشین، می‌دونین چه‌قدر مهمه که یه سیستم قدم‌به‌قدم داشته‌باشین که ازش پیروی کنین. کار شما لیدرها اینه که کمک کنین این سیستم تو سازمانتون جا بگیره که افراد شما هم از همون سیستم پیروی کنن.
و من فکر می‌کنم سومین چیز مهم تو این کار، باورهای ماست. باور شما به کمپانی، باور شما به حرفه‌ی نتورک مارکتینگ، و مهم‌ترینش: باور شما به خودتون. سخت‌ترینشم همین آخریه؛ باور شما به خودتون. ولی شما باید به این باور برسین. باور به کمپانی خیلی مهمه. این که شما الآن این‌جا هستین، نشون می‌ده که شما این باورو ایجاد کردین و می‌تونین وقتی به کشورهاتون برگشتین، این باورو به اون‌جا منتقل کنین. شما باور به موفقیت رو هم به افرادتون منتقل می‌کنین؛ چون آدم‌های موفق زیادی الآن تو این اتاق هستن که می‌تونین ببینینشون، باهاشون دست بدین، داستان موفقیتشونو یاد بگیرین. شما می‌دونین که این کار برای اونا جواب داده پس برای شما هم می‌تونه جواب بده. برای همینه که من همش داستان خودمو تعریف می‌کنم؛ که شما بدونین اگه برای من کار کرده، برای شما هم می‌تونه کار کنه. خیلی مهمه که شما کتابای مثبت بخونین؛ به CDهای آموزشی گوش بدین؛ ویدئوهای آموزشی رو ببینین و هرچه بیشتر درباره‌ی این تجارت یاد بگیرین.
یکی از چالش‌های سر راه شما اینه که یک نتورکر «حرفه‌ای» بشین. بیشتر افراد تو این کار، آماتورن. خوب؛ فرق بین یه آماتور با یه حرفه‌ای چیه؟ آماتورها کار رو برای سرگرمی انجام می‌دن ولی حرفه‌ای‌ها برای انجام کار پول می‌گیرن. بعضی از شما ها مثلاً فوتبالیست آماتورین. برای سرگرمی بازی می‌کنین. ولی کریستین رونالدو حرفه‌ایه، پول می‌گیره که فوتبال بازی کنه. اگه شما می‌خواین موفق بشین، باید تو نتورک مارکتینگ حرفه‌ای باشین. در این کار باید یه دانش‌آموز باشین و مدام در حال تحصیل باشین و درجات بالاتر رو کسب کنین. باورهاتونو این‌طوری بسازین؛ اون وقت ویژن بزرگ‌تری برای خودتون خواهید ساخت. من فکر می‌کنم مهم‌ترین چیزی که ما رو راه میندازه، ویژن ماست؛ چیزی که ما فکر می‌کنیم رسیدن بهش برامون ممکنه.
مادر من به تنهایی ما رو بزرگ کرد؛ من و برادر و خواهرمو. ما خیلی فقیر بودیم. مادرم مجبور بود سخت کار کنه. من ویژن بزرگی از آینده نداشتم. من به عنوان یه ظرف‌شور شروع کردم؛ بنابراین ویژنم این بود که یه آشپز بشم؛ چون آشپزا درآمدشون از ظرف‌شورا بیشتره! بعدش می‌خواستم یه گارسن بشم چون گارسونا بیشتر از آش‌پزا در میاوردن! بعدشم یه مدیر رستوران ... چون قدم می‌زد و همه بهش می‌گفتن رئیس ... خیلی مهم به نظر می‌رسیدن. من یواش یواش ویژنمو بزرگ کردم. بعدش می‌خواستم یه رستوران واسه خودم داشته باشم. من به این ویژنم رسیدم؛ خودم رستوران داشتم؛ فکر می‌کردم این رؤیای هر آمریکاییه که صاحب یه بیزینس مثلاً یه رستوران باشه. البته وقتی بهش رسیدم فهمیدم که این یه کابوس آمریکاییه که صاحب یه تجارت سنتی تو آمریکا باشی. همیشه باید بدوی ... مالیات بدی ... پول خرج کنی و پولتو از دست بدی ... هیچ وقتی برای خودت نمی‌مونه ... برای همین بود که وقتی نتورک مارکتینگ به من پیش‌نهاد شد، من جشن گرفتم. داشتم می‌گفتم ... برای موفق شدن باید شما یه ویژن درون خودتون پرورش بدین. یکی از چیزهای مهمی که من می‌خوام امشب به شما بگم اینه که باید آگاهانه به موفقیت برسین. باید بتونین دنیا رو از یه پنجره‌ی بزرگ‌تر ببینین. به یه ویژن بزرگ‌تر فکر کنین ... به ثروت بیشتر؛ شادی بیشتر؛ سلامتی بیشتر در زندگی‌تون. این پروسه‌ایه که شما باید خودتونو آموزش بدین و با آموزش بهش برسین و خودتونو رشد بدین. باید خودتون خودتونو برنامه‌ریزی کنین. ما همه‌مون داریم 24 ساعته در روز برنامه‌ریزی می‌شیم. وقتی شما دارین یه فیلم می‌بینین، داره ناخودآگاه شما رو برنامه‌ریزی می‌کنه. وقتی شما دارین یه کتاب می‌خونین، پیام‌هایی به ذهن شما می‌فرسته. وقتی تلویزیون می‌بینین هم همین‌طور. و پیامی که بیش از همه‌ی پیام‌های دیگه هر روز به ذهن شما فرستاده می‌شه اینه که ...
بذارین بهتون بگم پیامی که بیش از همه از همه‌جا به ناخودآگاهمون ارسال می‌شه چیه: پول بده؛ آدمای ثروتمند شیطانن؛ و معنوی بودن مساویه با فقیر بودن. اگه خوب به پیام‌هایی که از همه‌ی فرهنگ‌ها به ما ارسال می‌شه نگاه کنین می‌بینین که این سه پیام، شایع‌ترین و در عین حال قوی‌ترین پیام‌هاییه که به ما ارسال می‌شه. من محیط اطراف شما رو «فضای روزانه» نام‌گذاری می‌کنم. این فضا شامل خیلی چیزاست؛ تلویزیون، رادیو، کتاب‌ها، اینترنت، سینما، E-mailهایی که دریافت می‌کنین، دوستانتون، جامعه‌تون ... همه این فضا رو تشکیل می‌دن. اونا هر روز شما رو برنامه‌ریزی می‌کنن که «پول بده؛ آدمای ثروتمند شیطانن». شما نمی‌دونین این برنامه‌ریزی کی و چه‌گونه انجام می‌شه چون آگاهانه نیست. بنابراین شما که به پالینور می‌پیوندین، می‌گین: من می‌خوام ثروتمند بشم. من می‌خوام موفق بشم و خیلی پول در بیارم. بعد، ذهن ناخودآگاه شما باعث می‌شه که شما فعالیت‌هاتونو اصلاً در این جهت نذارین. بنابراین در سطح آگاهانه و تا اون‌جایی که خودتون می‌دونین، شما برای موفقیت تلاش می‌کنین؛ ولی ناخودآگاه شما باعث می‌شه که شما موفق نشین و یا پولی رو که به دست میارین سریع از دست بدین. بین خودآگاه شما که ازش خبر دارین و ناخودآگاه شما که برنامه‌ریزی شده، یه نتاقض وجود داره.
پس، تا وقتی که شما این تناقضو برطرف نکنین، نمی‌تونین موفق بشین؛ چون ذهن ناخودآگاه شما بحث نمی‌کنه که بخواد قانع بشه؛ راجع به چیزی دلیل نمیاره و اصلاً خودشو به شما نشون نمی‌ده؛ فقط دقیقاً کاری رو که براش برنامه‌ریزی شده کامل و دقیق انجام می‌ده! این، مشکل من در 30 سال اول زندگیم بود. وقتی بزرگ شدم، فقیر بودم. برای همین به آدمای ثروتمند حسودیم می‌شد و دوستشون نداشتم. اون‌وقت من به نتورک مارکتینگ پیوستم که ثروتمند بشم؛ ولی کماکان همین عقیده رو در ناخودآگاهم داشتم که «رندی! دست نگه‌ار! وگرنه تو یکی از اون آدمای شیطانی بدجنس ثروتمند می‌شی! بعد دوستات ازت بدشون میاد؛ هیچ کس دوست نداره!» در نتیجه من 30 سال تلاش‌هامو هدر می‌دادم. و این کاریه که اکثر افراد دارن انجامش می‌دن و متوجه هم نمی‌شن که دارن چی‌کار می‌کنن.
مثلاً فیلم تایتانیک ... حتی در این اتاق هم اکثر افراد فیلم تایتانیکودیده‌ن. درسته؟ کسایی که این فیلمو دیده‌ن دستاشونوببرن بالا ... (تقریباً همه دست‌هایشان را بالا می‌برند!) ... خوب؛ من از کجا می‌دونستم که شما این فیلمو دیدین؟! طبیعیه؛ چون این فیلم، محبوب‌ترین فیلم در طول تاریخ جهانه. بذارین یه رازی رو درباره‌ی تایتانیک بهتون بگم. این فیلم، هم‌چنین شیطانی‌ترین فیلم تاریخ جهانه! و شما رو به شدت، با 150 روش مختلف برنامه‌ریزی می‌کنه که پول بده، ثروتمندا شیطانن، و معنوی و خوب بودن یعنی فقیر بودن! ممکنه بگین: «بی‌خیال بابا ... تایتانیک فقط یه داستان عاشقانه‌ی ساده بود.» نه. بذارین فیلمو از دیدگاه خودآگاه موفقیت ارزیابی کنیم. وقتی فیلم شروع می‌شه، لئوناردو سوار قایق می‌شه برای سفر. اون یه پس شاد و خوش‌بخته. خوب چرا خوش‌بخته؟ چون فقیره. نگران هیچی تو دنیا نیست. هیچ وسیله‌ای هم نداره. میاد تو قایق و هرجا که دلش بخواد می‌ره. خوب؛ از ان جا ما یاد می‌گیریم که آدمای فقیر، شادن! در قسمت دوم فیلم، ما رز رو می‌بینیم. رز خیلی غمگینه. چرا؟ چون قراره با یه آدم ثروتمند ازدواج کنه. یادتون میاد؟ خانواده‌ی ثروتمندش مجبورش کرده که با این آدم ثروتمند ازدواج کنه؛ آدم ثروتمندی که اصلاً دوستش نداره. خوب، پیام دوم ناخودآگاهی که ما از فیلم می‌گیریم چیه؟! این که شما به خاطر پول، روحتونو می‌فروشین! بذارین ادامه‌ی فیلمو ببینیم ...
بذارین ادامه‌ی فیلمو ببینیم. یادتونه که رز تو کابین First Class (درجه 1) اتاق داره؛ به یه سالن غذاخوری زیبا؛ که آدم‌های ثروتمند توش غذا می‌خورن و درباره‌ی موضوعات خسته‌کننده صحبت می‌کنن و سیگار می‌کشن. اون حوصله‌ش حسابی سر می‌ره. تا زمانی که لئوناردو پیداش می‌شه. بهش می‌گه: هی ... بیا بریم کابین درجه‌ی 3 رو ببین! (خنده‌ی حضار) و یادتونه که وقتی می‌رن به کابین درجه 3 چه اتفاقی میفته؟ همه دارن آواز می‌خونن؛ می‌رقصن؛ خیلی شاد و خوش‌حال! ما یاد می‌گیریم که آدمای شاد و دوست‌داشتنی، آدمای فقیرن و آدمای ثروتمند، خسته‌کننده و حوصله‌سربرن!
خوب ... بعدش چه اتفاقی میفته وقتی کشتی به کوه یخ برخورد می‌کنه؟! فقیرا پایین پله‌ها دور همه‌ن و تلاش می‌کنن برای نجات؛ و پول‌دارا دارن سعی می‌کنن پول بدن تا قایق‌های نجاتو بخرن! یه آقای ثروتمند حتی یه بچه رو می‌دزده که بتونه به قایق نجات برسه. مادر ثروتند، بچه‌هاشو ول می‌کنه که فرار کنه و مادر فقیر با به حالت روحانی و آرام بچه‌هاش می‌گه بیاین بریم پایین پله‌ها و به درگاه خدا دعا کنیم تا بمیریم!
سطح پس از سطح، و لایه‌به لایه، این فیلم شما رو با این باورها برنامه‌ریزی می‌کنه. آخر فیلمو یادتون میاد؟ (یکی از حاضران دست بلند می‌کند و می‌گوید: این فیلمو آدمای ثروتمند ساختن! رندی پاسخ می‌دهد:) آره! به اون‌جا هم می‌رسیم! اصلاً نگران نباش؛ داریم می‌ریم همون‌جا! (و ادامه می‌دهد:) خوب ... آخر فیلمو یادتون میاد؟ رز الآن انگار صد سالشه! و اون گردن‌بند که شاید 40 میلیون دلار بی‌ارزه الآن پیش اونه. یه نوه داره که همه‌ی عمرش مشکل داشته؛ می‌تونه این گردن‌بندو بده به نوه‌ش. ولی به جاش چی‌کار می‌کنه؟! اونو می‌ندازه تو دریا که غذای کوسه‌ها بشه! هم‌کارمون الآن گفت که این فیلمو ثروتمندا ساختن. آره. می‌دونین که تهیه‌کننده و کارگردان فیلم جیمز کامرون بود. جیمز کامرون صاحب ده درصد فروش این فیلم شد. این فیلم بیش از 2 بیلیون دلار در سراسر جهان فروخت. یعنی جیمز کامرون 200 میلیون دلار خالص سود کرد که به شما یاد بده که آدم فقیر باشه بهتره!
می‌تونیم همینو درباره‌ی فیلم‌های بتمن بگیم؛ درباره‌ی سوپرمن بگیم؛ درباره‌ی رمان‌های رابرت گریشام بگیم؛ درباره‌ی جذاب‌ترین و محبوب ترین برنامه‌های تلویزیون بگیم ... تو هر کشوری. می‌تونیم اینو درباره‌ی مقالات روزنامه‌ها بگیم و می‌تونین ببینین که 95% اونا، شما رو به همین روش به صورت ناخودآگاه برنامه‌ریزی می‌کنن. خوب؛ آیا معنیش اینه که تمام برنامه‌سازا در سراسر دنیا با هم هماهنگ کردن؟! نه. اونا خودشونم متوجه نمی‌شن که دارن چی‌کار می‌کنن؛ چون به ویروس‌های ذهنی مبتلا شده‌ن. همون طور که شما با باز کردن یه mail ناامن دچارویروس کامپیوتری می‌شین، ذهن هم با باورهایی که به ویژه در سنین پایین به شما داده‌می‌شه ویروسی می‌شه. خوب، حالاوقتی ما درباره‌ی باورهای شما درباره‌ی پول، موفقیت، شادی، روابطتون و ... صحبت می‌کنیم، هسته‌ی اصلی باورهای شما وقتی که 10 ساله بودین شکل گرفته. و اکثر این باورها هم از همین باورهای محدودکننده هستن. بنابراین شما یه هسته‌ی مرکزی باور درباره‌ی موفقیت در ذهنتون دارین که حتی نمی‌دونین اون‌جاست. و وقتی شما سی، چهل یا پنجاه‌ساله می‌شین و تلاش می‌کنین که موفق باشین، در خودآگاهتون باور دارین که موفقیت رو می‌خواین، باور دارین که دلتون می‌خواد سالم، شاد و ثروتمند باشین، ناخودآگاهتون برنامه‌ریزی شده که متوقفتون که و جلوتونو بگیره.
خوب؛ ما باید چی کار کنیم؟ ما، باید برنامه‌ریزی ذهن خودمونو کنترل کنیم. شما باید برنامه‌های تلویزیونی رو که می‌بینین خیلی خیلی جدی بگیرین و اصلاً سرسری باهاش برخورد نکنین. همین‌طور فیلم‌های سینمایی که می‌بینین؛ کتابایی که می‌خونین؛ آدمایی که باهاشون سلام و علیک دارین ... پس آدمایی که الآن این‌جا هستن، آدمای فوق‌العاده‌ای هستن؛ چون آدمایی هستن که دارن به سمت موفقیت حرکت می‌کنن. ولی وقتی شما برگشتین خونه، اکثر افراد اطرافتون مثل این آدما نیستن. مگه نه؟ اونا آدم‌هایی هستن که به سمت شکست حرکت می‌کنن و نمی‌خوان شما موفق بشین. چون اون‌وقت عذری برای موفق نشدنشون ندارن.
ما باید برنامه‌ریزی ناخودآگاه ذهنی خودمونو کنترل کنیم. شما باید برنامه‌های تلویزیونی رو که می‌بینین خیلی خیلی جدی بگیرین. همین‌طور کتابایی رو که می‌خونین؛ فیلمایی رو که تماشا می‌کنین؛ آدمایی که باهاشون سرو کار دارین. آدمایی که الآن این‌ان آدمای فوق‌العاده‌ای‌ان. چون آدمایی‌ان که دارن به سمت موفقیت حرکت کنن. ولی وقتی برگردین خونه، اکثر آدمایی که می‌بینین این‌جوری نیستن. مگه نه؟ اونا آدمایی هستن که به سمت شکست حرکت می‌کنن و نمی‌خوان که شما هم موفق باشین؛ چون این باعث می‌شه که دیگه برای موفق نشدنشون عذری نداشته‌باشن.
بنابراین، یکی از مهم‌ترین کارایی که شما باید برای برنامه‌ریزی ناخودآگاهتون انجام بدین، اینه که آدمایی رو که دوروبرتون هستن انتخاب کنین.
به عقیده‌ی من یه چیز دیگه هم خیلی خیلی مهمه؛ این که شما هر روز صبح خودتونو برنامه‌ریزی مثبت کنین. برای موفقیت و برای رسیدن به اون‌چه می‌خواین. برای این که یه پنجره‌ی بزرگ‌تر بسازین برای دیدن دنیا. این یه رونده و یه روزه به دست نمیاد. این یه رونده که با ویژن شما شروع می‌شه. ویژن شما چیزیه که شما فکر می‌کنین می‌تونین باشین و به دست بیارین. چیزی که شما فکر می‌کنین می‌تونین باشین.خوب ممکنه بگین ویژن چیه دیگه؟ من می‌خوام پول در بیارم. همین. این درست نیست. شکی نیست که هرکسی ویژنی داره. ولی ما سه نوع ویژن داریم. یکی ویژن‌های مثبت؛ ما انتظار داریم که به موفقیت برسیم. ویژنمون رو به جلوئه. خیلی کمن افرادی که ویژن مثبت دارن. نوع دوم که خیلی افراد دارن، ویژن خنثی است. میلیون‌ها نفر در سراسر دنیا ویژنشون این‌جوریه. که مثلاً تا جمعه کارشونو انجام بدن؛ بعد شنبه و یک‌شنبه استراحت کنن و دوباره دوشنبه صبح شروع کنن برای درآمد کار کردن. اونا فقط همین جور هفته‌ها رو می‌گذرونن.
و بالاخره، خیلی افراد هستن که ویژنشون منفیه! اونا منتظر اتفاقای بدن! اونا انتظار شکستو دارن و بیشتر از موفقیت، خوشونو تو وضعیت شکست تجسم می‌کنن. اکثر افرادی که من می‌شناسم این‌جوری‌ان. یه روز من مثل اونا بودم. منتظر بودم اتفاقات بد بیفته. انتظار داشتم شکست بخورم. چون ناخودآگاهم همین‌جور برنامه‌ریزی شده بود و من هم این برنامه‌ریزی رو تشدید می‌کردم.
پس وقتی شما اجازه می‌دین که برنامه‌ریزی بشین، یه هسته‌ی مرکزی باور برای خودتون درست کردین. این باورها ویژنی رو می‌سازه که شما فکر می‌کنین برای شما ممکنه. و این ویژن، چه مثبت، چه منفی، چه خنثی، تمام کارهایی رو شما می‌کنین تحت تأثیر قرار می‌ده و همین کارها، نتایجی رو که شما می‌گیرین مشخص می‌کنه. حالا اگه به عقب برگردیم تو این زنجیره، می‌بینیم که نتایج شما به وسیله‌ی هسته‌ی مرکزی باورهای شما تعیین می‌شه؛ باورهایی که برنامه‌ریزی ناخودآگاه شما اونو ساخته. بنابراین، وقتی شما این برنامه‌ریزی رو تغییر بدین، باورا رو تغییر دادین. وقتی باورها رو تغییر بدین، ویژنتونو تغییر دادین. وقتی ویژنتون تغییر کنه، عمل‌کردتون تغییر می‌کنه و وقتی عمل‌کردتون تغییر می‌کنه، نتایجی که به دست میارین عوض می‌شن.این راز موفقیت در کار ماست. برنامه‌ریزی‌تون عوض کنین. مطمئن بشین که هر روز دارین خودتونو برنامه‌ریزی مثبت می‌کنین. من واقعاً خوش‌حالم که کنفرانس لیدرشیپ پالینور داره تو دوبی برگزار می‌شه. چون دوبی یکی از موفق‌ترین جاهای دنیاست. یه نگاهی به ساختنوما بندازین ... به این همه ساخت‌و ساز ... و به این ثروتی که داره آفریده می‌شه. فوق‌العاده‌س. امارات تو خاورمیانه یه گوشه‌ی بی‌نظیر دنیاست که ثروت و موفقیت توش از خیلی جاها در سراسر دنیا بیشتره. بذارین بهتون بگم که الآن شما اینو تو کل خاورمیانه هم می‌تونین ببینین. تو این گوشه‌ی دنیا، موفقیت خیلی بیشتره از هرجای دیگه‌ی جهانه. باید بهتون بگم که همه‌جای دنیا الآن درگیر یه بحران جدیه. آمریکا ... اروپا ... استرالیا، آسیا، نیوزلند، همه‌جا الآن مشکل اقتصادی جدی وجود داره. ولی این‌جا، تو دوبی، تظاهرات شگفت‌انگیز موفقیت همه‌جا وجود داره. از شما می‌خوام قبل از این که به کشوراتون برکردین، یه گشتی بزنین و یه نگاهی بندازین. ترمینال جدید هواپیمایی امارات، همون ترمینال 5 میلیارد دلاری رو ببینین. برج‌العربو ببینین. جزیره‌های شگفت‌اگیزو ببینین. بذارین بهتون بگم که من چه‌جوری اینا رو وارد خودآگاه موفقیتم می‌کنم. شاید برای شماها عجیب باشه که من چه‌جوری این کارو انجام دادم.
چون من این کارو با کفشام انجام دادم! بذارین توضیح بدم. وقتی من به نتورک مارکتینگ پیوستم، لیدر ارشد کمپانیم به من گفت که 200 دلار خرج یه جفت کفش جدید می‌کنه. من فکر کردم این کار دیوونگیه! من تصورشم نمی‌تونستم بکنم که یه نفر این همه پول بده واسه یه جفت کفش! چون من 200 دلارو واسه یه ماشین می‌دادم و از اون ماشین 5 سال استفاده می‌کردم! خوب ... خیلی تعجب کردم. بنابراین، این شد رؤیای من و سمبل پول‌دار بودن. یه روز، من می‌تونم یه جفت کفش 200 دلاری بخرم! خوب؛ چند ماه بعد من به رؤیام رسیدم و یه جفت کفش 200 دلاری گرفتم. بعد، راجع به پرادا اسنیکرز شنیدم. یه جفت کفش تنیس، به قیمت 500 دلار! ولی خیلی خوشگل به نظر می‌رسیدن؛ من از اونا می‌خواستم. من این انتظارو وارد خودآگاهم کردم و اون توسعه دادم؛ و این‌جوری تونستم بخرمش. بعد، یه نفر درباره‌ی کفش‌های فاستونی (؟) برام صحبت کرد. کفش‌های ایتالیایی. این کفشا حدود 1000 دلار آمریکا قیمت دارن. به نظرم این دیگه کاملاً دیوانگی بود ... 1000 دلار واسه 1 جفت کفش؟! ولی من باید می‌داشتمش ... من خودآگاهمو توسعه دادم و کفش 1000 دلاری رو خریدم! بعدش ... یه نفر با من درباره‌ی جان لاو (؟) تو لندن صحبت کرد. جان لاو برای افراد خاصی کفش درست می‌کنه. ملکه‌ی انگلستان، پرنس ولز، ستاره‌های سینما، ستاره‌های راک. اونا می‌رن لندن و کفش‌های مخصوص خودشونو، کفش‌هایی رو که برای اونا ساخته شده از اون‌جا می‌خرن. خوب من گفتم باید از این کفشا بخرم! تصمیم گرفتم که در یه تعطیلات آخر هفته برم لندن خرید. و این تو خودآگاه موفقیتم قرار گرفت ...
من با هر هواپیمایی پرواز نمی‌کنم. تو اون پرواز، من با کنکورد به لندن رفتم. یه بلیت گرفتم برای لندن که حدود 18 هزار دلار قیمتشه. رسیدم لندن و رفتم همون کفش‌فروشی. خیلی جالبه. وقتی می‌ری اون‌جا، اونا کفشتو در میارن و همه‌ی ابعاد پاتو اندازه می‌گیرن. یعد دو تا مدل چوبی می‌سازن دقیقاً به شکل پات. بعد یکی دیگه کفش چرمی رو برای اون مدل چوبی می‌دوزه. یه نفر چرمو می‌بره و یکی دیگه قطعاتو به هم می‌دوزه. یکی دیگه اون برق می‌ندازه و ...؛ خلاصه 8 ماه طول می‌کشه تا 1 جفت کفشی که خواسته بودی آماده شه. ده هزار دلارم هزینه‌ش می‌شه واسه 1 جفت کفش. خوب. چی شده بود؟ از کفش 200 دلاری تا این‌جا؟
من ناچار بودم که خودآگاه موفقیتمو توسعه بدم و خودم به ناخودآگاهم بقبولونم که این کفشو می‌خوام و می‌تونم داشته باشمش. همین اتفاق برای من افتاد تو لاس و گاس. در مورد فروشگاهی که کیف زنانه‌ی 10 هزار دلاری می‌فروخت. خوب؛ این سؤالیه که می‌خوام بهش فکر کنین. آیا می‌تونین 10 هزار دلار خرج یه کیف کنین؟ تو، می‌تونی 10 هزار دلار واسه 1 جفت کفش بدی؟ می‌تونی 450.000 دلار یدی واسه یه مجسمه که بذاریش تو سالن غذاخوریت؟ می‌تونی 10 میلیون دلار بدی فقط واسه یه نقاشی که بذاریش تو اتاق نشیمنت؟ اگه می‌تونی، اون وقت راحت می‌تونی 10 هزار دلار واسه یه کیف بدی. خوب ... شوهرت چی خواهد گفت؟َ! مادرت چی می‌گه بهت؟ زنت بهت چی می‌گه اگه 10 هزار دلار واسه یه جفت کش بدی؟ دوستات بهت چی می‌گن؟ افراد اطراف تو چه نوعی برنامه‌ریزی شده‌ن و چی تحویل تو می‌دن؟
خوب ... از این جا می‌رین بیرون و این شهرو می‌بینین. این جزیره‌هایی رو که داره ساخته‌می‌شه می‌بینین و انواع موفقیت و ثوتی رو که داره تو این‌شهر آفریده می‌شه. 10 هزار دلار واسه یه کفش هیچی نیست. کسایی هستن که به راحتی 3 میلیون دلار خرج می‌کنن واسه یه خرید ساده. چرا اونا این کارو می‌کنن؟ چون می‌تونن. نه به خاطر این که آدمای ثروتمند شیطانی‌ای هستن. وقتی شروع می‌کنین به مطالعه درباره‌ی موفقیت، یکی از چیزهایی که بهش بر می‌خورین اینه که برای افراد دیگه ارزش قائل بشین. تو کار ما هم مثل هر تجارت دیگه‌ای، هرچی ما آدمای بیشتری رو موفق کنیم، خودمون موفق‌تریم.
بنابراین شما می‌تونین یه کفش 10 هزار دلاری یا یه نقاشی 2 میلیون دلاری بخرین اگه چنین دیدگاهی رو تو خودتون پرورش بدین. و هرچه بیشتر چنین دیدگاهی رو بین آدمای دیگه در سراسر دنیا پرورش بدین. قطعاً پول تنها چیزی نیست که موفقیت باهاش سنجیده می‌شه ...
مطمئناً پول تنها چیزی نیست که تو موفقیت باید به حساب بیاد. روابطتون خیلی مهمه؛ رابطه‌ی معنوی قدرتمند با آفریدگار، خیلی مهمه. سلامتی خیلی مهمه. چه‌جوری می‌شه شما بگین موفقین وقتی سالم نباشین؟ به اندازه‌ی همه‌ی اینا، پول و دارایی شما هم مهمه. متوجه می‌شین که چی می‌گم. خیلیا هستن که درباره‌ی موفقیت صحبت می‌کنن و درس می‌دن و اونو فقط پول و دارایی می‌دونن؛ ولی قطعاً این‌جوری نیست؛ اینا یه بخشی از کل موفقیته. می‌دونین که من ماشینای Sport رو دوست دارم. من یه ماشین دارم که موتورش 700 تا قدرت داره و حدود 400 کیلومتر در ساعت سرعت. من سوار این ماشین می‌شم و یه CD می‌ذارم و با سرعت 300 کیلومتر در ساعت می‌رونم ... این واقعاً یه تجربه‌ی روحانیه! همه‌ی اینا به نظر من یه تجربه‌ی معنوی‌ان. و تمام حرفی که من می‌خوام بهتون بگم اینه که این تجربه‌ی بی‌نظیرو در همه‌جای دنیا گسترش بدین. این تجارت فوق‌العاده رو. ما شانس موفقیتو برای خودمون داریم. می‌تونیم به همه کمک کنیم تا موفقیتو تو زندگی خودشون ظاهر کنن. این تنها تجارتیه که ما توش چنین امکانی رو داریم.
بنابراین، من می‌خوام این چالشو در برابر شما قرار بدم که «این تجارتو جدی بگیرین». متعهد باشین. خودتونو رشد بدین و تجارتتونو رشد بدین. خیلی از شما این کارو یک سال پیش شروع کردین و در 6 ماه گذشته مشغول استراحت بودین. من به شما پیش‌نهاد می‌کنم که به کار برگردین؛ خیلی سخت‌تر از گذشته و خیلی جدی‌تر از گذشته. متعهدتر از گذشته. با باورهای بیشتر و قدرتمندتر نسبت به گذشته. کار ما همینه. با یه سری افراد کارو شروع کنیم؛ رشدشون بدیم؛ سازمان بسازیم؛ و چند ماه بعد با یه گروه دیگه شروع کنیم؛ اونا رو رشد بدیم، و همین‌طور ... ما این فرصت بی‌نظیرو در اختیار داریم. این مهم‌ترین زمان و تأثیرگذارترین زمان عمرمونه که این فرصتو به دیگران پیش‌نهاد بدیم. اول از همه این که من صدها میلیونر رو در سراسر دنیا پرورش دادم. تو هیچ صنعتی نمی‌شه این‌جوری میلیونر پرورش داد. من این کارو کردم و خیلی چیزا رو درباره‌ی میلیونرکردن افراد می‌دونم! و من مطمئناً باور دارم که در 2 سال آینده، تعداد خیلی بیشتری میلیونر نسبت به کل 60 سال قبل پرورش داده‌خواهد شد. این خیلی مهمه.
من از شما یه چیزی می‌خوام. از شما می‌خوام که، روزی 30 دقیقه رشد شخصی، هر روز، رو به هیچ وجه فراموش نکنین. خودتونو با CDهای مثبت، کتابای مثبت و آدمای مثبت رشد بدین. مطمئن بشین که با آدمای مثبت رفت‌وآمد دارین. من از شما می‌خوام که برگردین عقب، و از اول، دوباره به این کمپانی بپیوندین. علت‌هایی که شما به خاطرش به کمپانی پیوستین چی بوده؟ ویژنی که شما برای خودتون داشتین چی بوده؟ ازتون می‌خوام خودتون از اول شروع کنین و از اول، یه تعهد جدید بدین. و یه ویژن جدید. یه ویژن بزرگ‌تر ... از پول بیشتر؛ سلامتی بیشتر؛ روابط بهتر؛ موفقیت بیشتر؛ برای خودتون و برای آدمایی که میارین تو این کار. این آرزوی من برای شماست. همون‌طور که بهتون گفتم، برام افتخار بود که شما رو دیدم. من شما رو باور دارم. یه چیز دیگه ازتون می‌خوام. می‌خوام که شما، خودتون باور داشته‌باشین.
جمعیت به شدت رندی گیج را تشویق می‌کند. روز ملاقات با این مرد بزرگ و شنیدن صحبت‌هایش، هم‌چنان که خودش گفت، برای همه‌ی حاضران یک تولد دوباره بود. یک پیوستن دوباره به پالینور، با ویژن‌های بزرگ‌تر، تعهد جدید و قدرت بسیار بیشتر. امیدوارم که برای خوانندگان متن سخن‌رانی او نیز همین‌گونه بوده باشد.
صحبت‌های رندی گیج را خواندید؟ چند بار از این وبلاگ و خیلی جاهای دیگر، به ویژه از خود رندی گیج و درس‌هایش شنیده‌اید و فکر کرده‌اید برای دیگران است؟ که ...
هر روز اول صبح، نیم ساعت را به برنامه‌ریزی مثبت خودتان اختصاص دهید.
هر روز اول صبح، نیم ساعت را به برنامه‌ریزی مثبت خودتان اختصاص دهید.
هر روز اول صبح، نیم ساعت را به برنامه‌ریزی مثبت خودتان اختصاص دهید.
هر روز اول صبح، نیم ساعت را به برنامه‌ریزی مثبت خودتان اختصاص دهید.
هر روز اول صبح، نیم ساعت را به برنامه‌ریزی مثبت خودتان اختصاص دهید.
و ...
جدی بگیرید. این جمله را جدی بگیرید و در هر شرایطی، بد با خوب انجام دهید. در هر شرایطی هر روز صبح، اولین کاری که می‌کنید، نیم ساعت را به برنامه‌ریزی مثبت خودتان اختصاص دهید. راز موفقیت کار ما همین است و بس.
(از این به بعد بیشتر درباره برنامه ریزی مثبت هر روزه صحبت میکنیم)
موفق باشید.

شنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۸۷

ساعات آخر 31 ژانویه

ساعت ۱:۱۵ بامداد است...همه آماده باش...Sms های نیرو بخش...هیجان به اوج خود رسیده است...خط های آتش تمام گروه ها آماده باش کامل به سر میبرند تا سایت بیاد بالا...سرور به شدت شلوغه...خاطره ای زیبا برای کسانی که ویژن های بزرگی دارند و معدود افرادی که در خواب غفلت به سر میبرند...به راستی ما جزو کدوم دسته ایم؟ آیا ذهنمون بیداره؟ آیا چراغ ویژنمون روشنه؟
جا داره یه خسته نباشید توپ بگم به سرداران خودم که تا 12 شب هم در کافی نت بودند...درود بر شما ای سرداران...به راستی که مزد زحمات خودنونو خواهید گرفت و بذر هایی که در این 2 هفته کاشتید به زودی زود درو میکنید...مهم باور ماست...
و خسته نباشید ویژه میگم به لیدرهای دلسوز و فداکار، به تمام پالینوری ها...دوستتان دارم...بهتون عشق میورزم...و خوشحالم که در بین شما مولتی میلیونرها هستم...خدا بهتون برکت بده.
ساعت 1:20

31ژانویه

ساعت ۱:۱۵ بامداد است...همه آماده باش...Sms های نیرو بخش...هیجان به اوج خود رسیده است...خط های آتش تمام گروه ها آماده باش کامل به سر میبرند تا سایت بیاد بالا...سرور به شدت شلوغه...خاطره ای زیبا برای کسانی که ویژن های بزرگی دارند و معدود افرادی که در خواب غفلت به سر میبرند...به راستی ما جزو کدوم دسته ایم؟ آیا ذهنمون بیداره؟ آیا چراغ ویژنمون روشنه؟
جا داره یه خسته نباشید توپ بگم به سرداران خودم که تا 12 شب هم در کافی نت بودند...درود بر شما ای سرداران...به راستی که مزد زحمات خودنونو خواهید گرفت و بذر هایی که در این 2 هفته کاشتید به زودی زود درو میکنید...مهم باور ماست...
و خسته نباشید ویژه میگم به لیدرهای دلسوز و فداکار، به تمام پالینوری ها...دوستتان دارم...بهتون عشق میورزم...و خوشحالم که در بین شما مولتی میلیونرها هستم...خدا بهتون برکت بده.
ساعت 1:20