سه‌شنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۸

تاثیرگذاری

درو.دی بی کران.دوست من تو هم میتونی تاثیر گزار باشی اگه و فقط اگه بخوای.قانون راز میگه چه فکر کنی که میتونی چه فکر کنی که نمیتونی در هر دو صورت حق با توئه.اگه فکر میکنی که نمیتونی تاثیر گزار باشی مطلب زیر را چندین بار بخوان و اگر هم که فکر میکنی تاثیر گزاری مطلب زیر را چندین بار بخوان تا تاثیر گزاریت چند برابر بشه.
حتما این ضرب المثل راشنیده اید که (( با یک گل بهار نمی شود)) . بسیاری از افراد با بیان این ضرب المثل تلاش برای بهتر کردن وضع دنیا و کمک به مردم را کاری بیهوده می پندارند و از هرگونه تلاشی در این راستا خودداری میکنند و در دنیا فقط نقش نظاره گر را ایفا میکنند . اما آیا این نظر درست است ؟ و آیا به این خاطر که حل تمام مسائل دنیا از دست ما خارج است , نباید کاری بکنیم ؟ می خواهم داستانی را برای شما تعریف کنم که شاید جواب این سوال را در آن بیابید :
یک روز صبح زود مردی دانشمند و فرزانه برای قدم زدن به کنار ساحل رفت . زمانی که به ساحل نزدیک می شد مرد جوانی را دید که خم می شود و از روی زمین چیزهایی بر می دارد و خیلی آرام آن را به اقیانوس پرتاب می کند .نزدیکتر که رفت دید آن چیزها ستاره دریایی هستند . مرد دانشمند کنجکاو شد و به جوان نزدیک شد و از او پرسید: جوان چه میکنی ؟ جوان پاسخ داد: آفتاب بالا آمده و مد دریا دارد فرو می نشیند . اگر این ستاره ها در خشکی بمانند می میرند . مرد دانشمند گفت : اما جوان ساحل دریا کیلومترها طول دارد ومیلیونها ستاره دریایی در کنار آن از آب بیرون مانده اند ممکن نیست که بتوانی تاثیری داشته باشی . جوان مودبانه به حرفهای دانشمند گوش کرد و سپس خم شد و ستاره دیگری را برداشت و به دریا پرتاب کرد و به مرد دانشمند گفت : برای آن یک که موثر بود . مرد دانشمند از این جواب متعجب و آشفته شد . و پس از مدتی فکر به ماهیت اصلی عمل مرد جوان پی برد . مرد جوان با آن کارش تصمیم گرفته بود که تنها نظاره گر گذر زمان نباشد . بلکه تصمیم گرفته بود در جهان عامل , فاعل و منشا اثر باشد .
عمل آن مرد جوان بیانگر چیزی اساسی برای تک تک ماست . ما همگی توانایی اثر گذاری را داریم . اگر ما بتوانیم مانند آن مرد جوان به این موهبت پی ببریم , با قدرت بینشمان صاحب نیروی شکل بخشی به آینده مان می شویم . و این چالشی برای من و شماست . هر کدام از ما باید ستاره دریایی خود را بیابیم و اگر هر کدام از ما ستاره خود را خوب و خردمندانه پرتاب کنیم تردیدی ندارم که سالهای آینده جای خوبی برای زندگی خواهد بود .
به خاطر بسپارید بینش بی عمل صرفآ یک رویاست و عمل بی بینش صرفآ وقت گذرانی است . بینش به همراه عمل است که می تواند دنیا را دگرگون کند .

پنجشنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۸

مانع پیشرفت شما!!!!

يکروز وقتى کارمندان يک اداره به اداره رسيدند، اطلاعيه بزرگى را در تابلوى اعلانات ديدند که روى آن نوشته شده بود: »ديروز فردى که مانع پيشرفت شما در اين شرکت بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشييع جنازه که ساعت 10 در سالن اجتماعات برگزار مى‌شود دعوت مى‌کنيم«
يکروز وقتى کارمندان يک اداره به اداره رسيدند، اطلاعيه بزرگى را در تابلوى اعلانات ديدند که روى آن نوشته شده بود: »ديروز فردى که مانع پيشرفت شما در اين شرکت بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشييع جنازه که ساعت 10 در سالن اجتماعات برگزار مى‌شود دعوت مى‌کنيم«در ابتدا، همه از دريافت خبر مرگ يکى از همکارانشان ناراحت مى‌شدند امّا پس از مدتى، کنجکاو مى‌شدند که بدانند کسى که مانع پيشرفت آنها در اداره مى‌شده، که بوده است. اين کنجکاوى، تقريباً تمام کارمندان را ساعت 10 به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعيت زياد مى‌شد هيجان هم بالا مى‌رفت. همه پيش خود فکر مى‌کردند: «اين فرد چه کسى بود که مانع پيشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد!«کارمندان در صفى قرار گرفتند و يکى يکى نزديک تابوت مى‌رفتند و وقتى به درون تابوت نگاه مى‌کردند ناگهان خشکشان مى‌زد و زبانشان بند مى‌آمد. آينه‌اى درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه مى‌کرد، تصوير خود را مى‌ديد. نوشته‌اى نيز بدين مضمون در کنار آينه بود:
« تنها يک نفر وجود دارد که مى‌تواند مانع رشد شما شود و او هم کسى نيست جز خود شما »
شما تنها کسى هستيد که مى‌توانيد زندگيتان را متحوّل کنيد. شما تنها کسى هستيد که مى‌توانيد بر روى شاديها، تصورات و موفقيت‌هايتان اثر گذار باشيد. شما تنها کسى هستيد که مى‌توانيد به خودتان کمک کنيد.زندگى شما وقتى که رئيستان، دوستانتان، والدين‌تان، شريک زندگيتان يا محل کارتان تغيير مى‌کند، دستخوش تغيير نمى‌شود. زندگى شما تنها فقط وقتى تغيير مى‌کند که شما تغيير کنيد، باورهاى محدود کننده خود را کنار بگذاريد و باور کنيد که شما تنها کسى هستيد که مسئول زندگى خودتان مى‌باشيد. مهمترين رابطه‌اى که در زندگى مى‌توانيد داشته باشيد، رابطه با خودتان است. خودتان را امتحان کنيد. مواظب خودتان باشيد. از مشکلات، غيرممکن‌ها و چيزهاى از دست داده نهراسيد. خودتان و واقعيتهاى زندگى خودتان را بسازيد

موقعیت فیزیکی پالینور از روی نقشه گوگل

شما میتوانید از لینک های زیر نقشه جغرافیایی کمپانی را ببینید.
عکس 1
عکس 2
عکس 3
عکس 4
عکس 5

چهارشنبه، شهریور ۱۱، ۱۳۸۸

آرادی مالی چیست؟

شغلتان چیست؟ آیا از نظر مالی بی­نیازید؟ آیا آزادی مالی دارید؟
این دو مقوله با هم متفاوتند. اکثر مردم برای به دست آوردن پول در زندگی "زمان" خود را معامله می­کنند. آن­ها زمان می­دهند و پول می­گیرند. یک معلم به ازای ساعات تدریسش حقوق می­گیرد و یک پزشک به ازای ساعات معاینه­ی بیماران. هرچه وقت بیشتر، پول بیشتر.
شغلتان چیست؟ آیا از نظر مالی بی­نیازید؟ آیا آزادی مالی دارید؟
این دو مقوله با هم متفاوتند. اکثر مردم برای به دست آوردن پول در زندگی "زمان" خود را معامله می­کنند. آن­ها زمان می­دهند و پول می­گیرند. یک معلم به ازای ساعات تدریسش حقوق می­گیرد و یک پزشک به ازای ساعات معاینه­ی بیماران. هرچه وقت بیشتر، پول بیشتر.
به این ترتیب، در چنین وضعی اگر کسی بخواهد دریافتی خود را افزایش دهد، باید ساعات بیشتری را به کار اختصاص دهد و یا کار را فشرده­تر کند. در حالت اول وقتی که باید پول­ها خرج شوند، باید به کار اختصاص یابد و در حالت دوم کبفیت کار پایین می­آید.
یک معلم، یک پزشک، یک تعمیرکار اتوموبیل و ... حتی یک فروشنده­ی لباس در این مورد با هم تفاوتی ندارند؛ حتی اگر میزان پول دریافتی­شان در قبال ساعات کار تفاوت قابل توجه داشته­باشد. زمان بیشتر یا کار فشرده­تر، پول بیشتر! حال اگر هرکدام از این افراد دو ماه کار نکنند، چه می­شود؟ درآمدشان قطع می­شود!
این افراد ممکن است پول کافی داشته­باشند، ولی هرگز آزادی مالی ندارند.
آزادی مالی را این­گونه تعریف می­کنیم: اگر شما ۲ ماه سر کارتان نروید، درآمدتان قطع نشود یا کاهش نیابد.
چه­گونه می­توان به چنین وضعیتی دست یافت؟ راه حل این است: شما از زمان دیگران استفاده کنید! به عبارتی، به قول یک کارخانه­دار بزرگ آمریکایی دهه­ی ۱۹۶۰: "شما به جای این که از ۱۰۰٪ توان خودتان استفاده کنید، باید از ۱٪ توان صد نفر استفاده کنید!" مزیت این روش این است که شما هرگز نمی­توانید از ۲۰۰٪ توان یا زمان خود استفاده کنید؛ اما می­توانید از ۱٪ توان یا زمان ۲۰۰ نفر سود ببرید! در متون تخصصی اقتصادی، سه راه برای دست­یابی به این منظور وجود دارد. کمی فکر کنید ... چه راه­هایی؟
حتماً چند را به ذهنتان رسیده. اولین راه این است که شما منشأ تولید باشید و مثلاً یک کارخانه داشته­باشید. یا مثلاً یک پزشک باشید و یک بیمارستان یا کلینیک "تأسیس" کنید. یا یک معلم باشید و به جای درس دادن و حقوق گرفتن و در نتیجه کسب درآمد به نسبت ساعات کار، خودتان یک مدرسه افتتاح کنید و معلمان دیگر را استخدام کنید. صاحب یک کارخانه، مدرسه یا بیمارستان می­تواند همیشه در محل کار خود حضور نداشته­باشد و درآمدش قطع نشود. چرا؟
فرض کتید که 300 نفر در یک کارخانه روزی 8 ساعت کار می­کنند. به این ترتیب با یک حساب ساده مشخص می­شود که اگر درآمد کارخانه را نتیجه­ی ساعات کار کارگران بدانیم، درآمد یک ساعت از کار روزانه­ی هرکس نصیب کارگر و درآمد 7 ساعت بقیه نصیب صاحب اصلی کارخانه می­شود. به عبارت دیگر اگر ساعت کاری شخص صاحب کارخانه 0 باشد، در یک روز کاری به اندازه­ی 7* 300 یعنی 2100 ساعت درآمد کسب کرده­است. و این یعنی آزادی مالی.
با وجود این، دست­یابی به آزادی مالی از این راه اصلاً آسان نیست. نخست این که شما باید سرمایه­ی بسیار بالایی داشته­باشید که هرکسی ندارد. علاوه بر آن، دست­یابی به آزادی مالی از این راه نیازمند هوش اقتصادی، شناخت بازار، مدیریت علمی و ... است که هریک گاو نر می­خواهد و مرد کهن. با داشتن همه­ی این­ها نیز در بازار رقابت، ممکن است در نهایت شکست بخورید و ورشکست شوید. از این رو اگرچه این راه می­تواند به آزادی مالی برسد ریسک بالایی نیز دارد.
هم­چنین بدیهی است که در آغاز کار که همه­چیز به روال خود نیفتاده، حضور شما الزامی است. شما باید شخصاً به اندازه­ی چند نفر کار کنید. کارخانه­تان را طوری مدیریت و تأسیس کنید تا در آینده بدون حضور شما به راهش ادامه دهد و شما را به آزادی مالی برساند.
این راه، نخستین راه رسیدن به آزادی مالی است؛ اما تنها راه نیست. راه دیگری به ذهنتان می­رسد؟
کلید بسیاری از موفقیت­های ما در درک درست این موضوع نهفته­است. آزادی مالی را تعریف کردیم و درباره­ی اولین راه رسیدن به آن صحبت کردیم.
راه دوم چیست؟ راه دوم در متون اقتصادی selective trading نامیده می­شود. معنای آن در صورت کلی سرمایه­گذاری در یک زمینه­ی شناخته­شده و پرسود است که قبلاً امتحان خود را پس داده و نیاز نیست که شما برای اثبات آن زحمت زیادی بکشید.
مثلاً فرض کنید که نمایندگی MC Donald را در تهران به شما واگذار کرده­اند. شما سرمایه گذاری می­کنید. لیست غذا مشخص است؛ دکوراسیون مشخص است؛ حتی رنگ لباس کارکنان هم مشخص است. به این ترتیب شما خواهید توانست با زحمتی کم­تر از مورد قبلی، و البته با ریسک کم­تر به آزادی مالی برسید. به این ترتیب که اگر بتوانید رستوران MC Donald یا مثلاً نمایندگی SONY را در تهران افتتاح کنید، می­توانید مطمئن باشید که چند ماه بعد آزادی مالی دارید و می­توانید بدون کاهش درآمد، یک ماه کارتان را ترک کنید! چرا که غیر از ساعات کاری خودتان، ساعات کاری کارکنانتان و نیز کل ساعات کاری کارکنان شرکت در سراسر جهان و تبلیغات شرکت در طول تاریخ برای شما درآمد به هم­راه خواهد داشت.
سرمایه­گذاری در بورس، بانک و سرمایه­گذاری صرف در کمپانی ­palinure نیز از همین دسته است. شما پولی می­گذارید؛ شرکت برای شما کار می­کند و بدون این که شما وقتی صرف کنید، درآمد خواهید داشت. پس چرا همه همین کار را نمی­کنند؟
چون رسیدن به آزادی مالی از این راه سرمایه­ی بسیار بالایی می­خواهد. میزان این سرمایه اگرچه از مورد اول کم­تر است، به نوبه­ی خود بسیار بسیار بالاست. برای سرمایه­گذاری در بورس، بانک و حتی palinure نیز اگر بخواهید درآمدتان آن­قدر باشد که از نظر مالی بی­نیاز شوید، سرمایه­ی بسیار بالایی باید بگذارید تا مثلاً سود ماهانه­تان به مقداری باشد که خودتان را "بی­نیاز" تلقی کنید. علاوه بر آن، هم­چنان که می­دانید، گرفتن امتیاز نمایندگی شرکت­های بزرگ، مطرح و شناخته­شده نیاز به روابط خاصی دارید و به هرکس داده­نمی­شود. می­گویید نه؟ امتحان کنید و ببینید که آیا می­توانید نمایندگی KFC در تهران را بگیرید؟!
این هم از راه دوم. حال برای کسی که نه سرمایه­ی آن­چنانی دارد، نه روابط خاصی دارد، نه حتی در رشته­ی خاصی متخصص است چه راهی می­ماند؟ آیا این فرد باید برای همیشه از رؤیای دست­یابی به financial freedom دست بکشد؟
راه حل، ایجاد یک شبکه و استفاده از آن است.
به نظر من درک کامل این مفهوم و معنای آن برای هرکس که در جریان سرمایه­گذاری در پالینور قرار می­گیرد ضروری است. هدف اصلی ما از پالینور، دست­یابی به آزادی مالی است. در غیر این صورت از ابزار قدرتمندمان درست و کامل استفاده نکرده­ایم و در نهایت نیز تغییر مهمی در زندگی­مان ایجاد نخواهد شد. فوقش چند نفر را معرفی می­کنیم، چند یود 15% در ماه دریافت می­کنیم و مثلاً یک اتوموبیل هم می­خریم. این، یعنی هدر دادن ظرفیت و توانایی سیستم پالینور و یعنی از دست دادن یک فرصت استثنایی در زندگی.

دو راه رسیدن به آزادی مالی را برشمردیم. سومین راه استفاده از شبکه­های انسانی مبتنی بر معرفی افراد به صورت باینری است. به عبارتی Network Marketing و Network Investment. چرا؟ به پالینور خودمان نگاه کنیم:
شما در آغاز کار مبلغی سرمایه­گذاری می­کنید که در ازای آن سود خواهید گرفت. مطمئناً این مبلغ شما را به آزادی مالی نمی­رساند؛ مگر آن که از سیستم مبتنی بر شبکه­ی کمپانی استفاده کنید.
اگر شما یک نفر به سمت چپ و یک نفر به سمت راست خود معرفی کنید و آن­گاه سازمان خود را مدیریت کنید، یعنی به این دو نفر اطلاعات لازم را بدهید؛ مشکلاتشان را حل کنید؛ پاسخ پرسش­هایشان را بدانید و قدرت رهبری را یاد بگیرید و اجرا کنید، آن­ها هم سازمان خود را خواهند ساخت و روزی می­رسد که دیگر نیازی نیست شما کاری انجام دهید. اگر یک ماه هم از کار خود فاصله بگیرید، سازمان شما به کار ادامه می­دهد و درآمد شما کم نمی­شود. چرا که مثلاً اگر 100 نفر در سازمان شما مشغول کار باشند و روزی 2 ساعت کار کنند، از آن­جا که سود جذب سرمایه­ی آن­ها به شما هم می­رسد، اگر خودتان هیچ وقتی صرف نکنید، گویی روزی 200 ساعت کار کرده­اید!
معنای آزادی مالی (Financial Freedom) دقیقاً همین است.
دقت کنید: رسیدن به آزادی مالی با سیستم قدرتمندی مانند پالینور به طور متوسط 6 ماه طول می­کشد. در این مدت، مانند کارخانه­داری که تازه یک کارخانه تأسیس کرده، باید کار را جدی بگیرید و برای ساختن سازمانتان تلاش کنید. خوبی قضیه در این است که اولاً این کار بسیار ساده است؛ چرا که قدم­های لازم قبلاً دقیقاً طراحی شده و شما از موهبت داشتن یک لیدر برخوردارید؛ در نتیجه کافی است پایتان را در جای پای قبلی قرار دهید و پیش بروید. ثانیاً ابزار شما –پالینور- بسیار قدرتمند است و کار شما را بسیار ساده­تر می­کند. چرا که هرکس می­داند با ورود به این سرمایه­گذاری، در بدبینانه­ترین حالت چیزی از دست نمی­دهد و حتی اگر برای هیچ کاری هم وقت نگذارد، سود ماهیانه­اش را دریافت می­کند که به خودی خود بیشتر از درآمد اکثر شغل­هاست.

خلاصه:
آزادی مالی: بدین معنی است که درآمد شما وابسته به ساعات کاری­تان نباشد و اگر یک ماه کارتان را بی­خبر کننار بگذارید، درآمدتان کاهش نیابد. به این منظور شما باید از ساعات کاری دیگران نیز سود ببرید.
در علم اقتصاد، سه راه برای رسیدن به آزادی مالی وجود دارد:
1- Traditional method : مثلاً تأسیس یک کارخانه. که ریسک بالایی دارد و نیازمند سرمایه­ی کلان است.
2- Selective Trading : به معنی پیاده کردن و استفاده از یک مدل موفق و امتجان پس داده. ریسک کم­تری دارد؛ اما نیاز به سرمایه­ی بالا و نیز روابط ویژه دارد؛ مانند گرفتن نمایندگی یک شرکت موفق.
3- Network: به معنی استفاده از قدرت شبکه­ی انسانی. ریسک پایین­تری دارد و نیاز به سرمایه­ی بسیار کمی دارد. در نتیجه برای آن­ها که سرمایه­ی بالا یا روابط خاصی ندارند، بهترین گزینه است.

حقیقت سایت پالینور

شما میتوانید وارد سایت http://whois.domaintools.com/ شوید و سایت کمپانی را وارد کنید.این سایت موقعیت فیزیکی و اینترنتی تمامی سایت ها را نشان میدهد.حتی میتوانید موقعیت ip خود را از اینترنت در آورید.
لینک تحقیق ما http://whois.domaintools.com/75.126.171.174